باورم کن... ( پارت ۲۶ )

ته ایل: خب بزار خودمو معرفی کنم من هوانگ ته ایل هستم یکی از دوستای جیمین، قراره اینجا به خوبی ازت پذیرایی شه *نگاه شیطانی*
یوری: چ... چی منظورت چیه بزار برم
ته ایل: *خنده * به همین خیال باش... شروع کنین
آدمام شروع میکنن به با شلاغ زدنش و با مشت لگد هم کتکش میزنن
یوری: *جیغ و فریاد*
بعد کتک مفصل زنگ میزنم جیمین

《 ویو یونگی 》
تازه شام خورده بودیم نشسته بودیم رو مبل که گوشیم زنگ خورد، جیمینه
// مکالمه //
یونگی: بله؟
جیمین: هیونگ ... یوری..... ته ایل گرو گرفتتش ، شکنجش داده * نگران عصبی*
یونگی: چییی غلط کرده حر*ومزاده الان میام پیشت*عصبی*
جیمین: منتظرم، بدو
یونگی: اهوم خدافظ
// پایان مکالمه //

هانا: چیشده
یونگی: رقیبمون یوریو رو گرو گرفته و... شکنجش کرده... باید برم.....درارو قفل کن برو اتاق، درو قفل کن و (همون حفاظ امنیتی که کل خونه رو کرکره میپوشونه تا کسی نره تو) رو فعال کن
هانا: ب...باش
از پام بلندش میکنم میرم حاضر میشم افرادو حاضر میکنم و همگی میریم پیش جیمین و باهم میریم سراغ ته ایل
افرادمون با پا میرن تو در و اونو میشکنن ماهم ترسناک وارد میشیم

حمایت یادت نره کیوتی🙃🫶🏻

~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#جیمین
#یونگی
#فیک_جیمین
#فیک_شوگا
#فیک_یونمین
#bts
#BTS
#Jimin
#SG
#JM
#Suga
دیدگاه ها (۱)

باورم کن... ( پارت ۲۷ )

باورم کن... ( پارت ۲۸ )

باورم کن... ( پارت ۲۵ )

باورم کن... ( پارت ۲۴ )

ببخشید قسمت نبود پارت بعد رو بنویسم 😅{مافیای من}{پارت ۱۵} چ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط