مثل یک تصادف ناجور روی گارد ریل اعصابم
مثل یک تصادف ناجور، روی گارد ریل اعصابم
مثل یک پتو پاره شده، شب ها با کابوس میخوابم.
صفحه تقویم این روزا، کاش میشد صفحه گرامافون
رویاهام خودکشی کردن، از همینجا از رو بالکن
گاهی پرت میشم تو تنهایم، رو کاناپه ولی میترسم.
فکر میکنم به گذشته، به قشنگی ها ولی میترسم.
ته داستان من زیبا نیست، گرگ و میشه میفهمی؟؟
زل بزن تو چشمام راست بگو، درد و دلم و میفهمی؟؟
فهمیدم مسیر خودت باشه، همه مسیرها تلخ میشن.
همه خاطراتم رنگ شوم شده، چرا سوار مترو اعصابم میشن؟؟
کم کم قایم میشن ذیر پلک هام، اشگ هایی که روزی میباره.
از مترو پیادم نکن، چون خودم از درونم پیاده بشم اشگ هام میباره.
اگر به آلزایمر دچار شدم، یا شستشوی مغزی شدم.
فکر نکن خاطراتمون هدر میره، ولی شبیه تو میشم.
دل من دگر به چیزی روشن نیست، افق بی چراغه میفهمی؟؟
نرسیدم به ته قصه ام، میخوای بگی خوشحالی کلاغ و نمیفهمی؟؟
امشب دلتنگم، ولی خوشحال تر از پیشم!!!!!
چون کلاغ ها یک بار خوشحال میرن از ته قصه ام........
نویسنده~~مجید مرادی
برگرفته از اشعار خانم اندیشه فولادوند
طراحی سیاه قلم از~~جناب
مثل یک پتو پاره شده، شب ها با کابوس میخوابم.
صفحه تقویم این روزا، کاش میشد صفحه گرامافون
رویاهام خودکشی کردن، از همینجا از رو بالکن
گاهی پرت میشم تو تنهایم، رو کاناپه ولی میترسم.
فکر میکنم به گذشته، به قشنگی ها ولی میترسم.
ته داستان من زیبا نیست، گرگ و میشه میفهمی؟؟
زل بزن تو چشمام راست بگو، درد و دلم و میفهمی؟؟
فهمیدم مسیر خودت باشه، همه مسیرها تلخ میشن.
همه خاطراتم رنگ شوم شده، چرا سوار مترو اعصابم میشن؟؟
کم کم قایم میشن ذیر پلک هام، اشگ هایی که روزی میباره.
از مترو پیادم نکن، چون خودم از درونم پیاده بشم اشگ هام میباره.
اگر به آلزایمر دچار شدم، یا شستشوی مغزی شدم.
فکر نکن خاطراتمون هدر میره، ولی شبیه تو میشم.
دل من دگر به چیزی روشن نیست، افق بی چراغه میفهمی؟؟
نرسیدم به ته قصه ام، میخوای بگی خوشحالی کلاغ و نمیفهمی؟؟
امشب دلتنگم، ولی خوشحال تر از پیشم!!!!!
چون کلاغ ها یک بار خوشحال میرن از ته قصه ام........
نویسنده~~مجید مرادی
برگرفته از اشعار خانم اندیشه فولادوند
طراحی سیاه قلم از~~جناب
- ۶۴۰
- ۰۸ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط