نامهای دیگر نوشتم کاش آن را خوانده باشد
نامهای دیگر نوشتم، کاش آن را خوانده باشد
کاش او هم مثلِ من پابندِ عشقش مانده باشد
نامهای دیگر نوشتم، حرفهایی تازه گفتم
ترس دارم نامه را سربسته برگردانده باشد
یا نه شاید قلبِ او را؛ گرچه از سنگ است قلبش
واژهای از واژههایِ نامهام لرزانده باشد
یا نه شاید چون عروسک دستهایِ مهرَبانش
نامهام را در کنارِ بالِشش خوابانده باشد
"یا نه شاید شعری از من را به آوازی بخواند
لالههایِ دامنش را شعرِ من رقصانده باشد"
شاید او هم مثلِ من عاشق شود اما بترسد
نامهام را دور از چشمِ پدر سوزانده باشد
شاید اینها جُز خیالاتِ من تنها نباشد
نامه ی من رویِ میزِ پُستچی جا مانده باشد...
کاش او هم مثلِ من پابندِ عشقش مانده باشد
نامهای دیگر نوشتم، حرفهایی تازه گفتم
ترس دارم نامه را سربسته برگردانده باشد
یا نه شاید قلبِ او را؛ گرچه از سنگ است قلبش
واژهای از واژههایِ نامهام لرزانده باشد
یا نه شاید چون عروسک دستهایِ مهرَبانش
نامهام را در کنارِ بالِشش خوابانده باشد
"یا نه شاید شعری از من را به آوازی بخواند
لالههایِ دامنش را شعرِ من رقصانده باشد"
شاید او هم مثلِ من عاشق شود اما بترسد
نامهام را دور از چشمِ پدر سوزانده باشد
شاید اینها جُز خیالاتِ من تنها نباشد
نامه ی من رویِ میزِ پُستچی جا مانده باشد...
- ۲۵۹
- ۰۲ مهر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط