انسان و اسطوره
#انسان_و_اسطوره
"مِلوزین"
یا مرلوزین؛ از واژه ی غالیاییِ "ملیس" به معنی "زنِ خوش آواز". داستان او را ژان داراس، دوکِ بری در ١٣٧٨ نوشته است.
ملوزین پریایی بود که از وصلت مرلین و ویویان، یا الناس، شاه آلبانی و یک پری به اسم "پرلین" به وجود آمده بود و یا از اعقاب لوزینیان در آپوآتو بود، زیرا که ملوزین قصر لوزینیان را ساخته بود. ملوزین، پسر کنت فورز، موسوم به رموندون را در جنگل پوآتو ملاقات کرد و عاشق او شد، با او عروسی کرد و قصرهای بسیاری برای او ساخت، که معروفترین آنها لوزینیان است. او هشت پسر به دنیا آورد که هر یک نقصی داشتند، بزرگترین آنها وریام، صورتی بسیار بزرگ داشت، با یک چشم آبی و چشم دیگر سرخ. دومی اودون، گوشی بسیار بزرگ و بی تناسب داشت؛ یکی از چشمان سومی -گیون- بالاتر از چشم دیگر بود. بر صورت آنتوان علامت پنجه ی شیر بود، رنو فقط یک چشم داشت اما به روشنی تا بیست و یک فرسخ را می دید. ژئوفروآ دندانی داشت که یک بند انگشت از دهانش بیرون می آمد. فروآمون دماغی پشمالو داشت و آخری نامی نداشت اما سه چشم داشت که چشم سوم در وسط پیشانی بود. او فیلی شد.
@Dogizm
ملوزین که از جانب مادر قدرت تبدیل شدن به سیرنه (زن-ماهی یا زن-مار) را به ارث برده بود، هر شنبه به صورت سیرنه درمی آمد و حمام می کرد. وقتی با رموندون ازدواج کرد، از او قول گرفت که هرگز روزهای شنبه به دیدار او نیاید.
تا روزی رموندون به اجبارِ برادرش با شمشیر، سوراخی روی در اتاق خواب ملوزین ایجاد کرد و به راز زنش پی برد، زن غصه دار و گریه کنان از راه پنجره های قصر لوزینیان گریخت و دیگر بازنگشت. از آن زمان، هرگاه یکی از صاحبان قصر لوزینیان در حال مرگ باشد، ملوزین غروبگاهان روی برج قصر ظاهر می شود، در حالی که لباس بلند عنابی بر تن دارد و آهوان و گوزن ها او را همراهی می کنند و او فریادهایی تیز و بلند برمی کشد. در برتانی و در وانده (در غرب فرانسه در پوآتو) معابدی وجود داشته که وقف ملوزین پری بوده است.
گردآوری
مسعود شاکرمی
"مِلوزین"
یا مرلوزین؛ از واژه ی غالیاییِ "ملیس" به معنی "زنِ خوش آواز". داستان او را ژان داراس، دوکِ بری در ١٣٧٨ نوشته است.
ملوزین پریایی بود که از وصلت مرلین و ویویان، یا الناس، شاه آلبانی و یک پری به اسم "پرلین" به وجود آمده بود و یا از اعقاب لوزینیان در آپوآتو بود، زیرا که ملوزین قصر لوزینیان را ساخته بود. ملوزین، پسر کنت فورز، موسوم به رموندون را در جنگل پوآتو ملاقات کرد و عاشق او شد، با او عروسی کرد و قصرهای بسیاری برای او ساخت، که معروفترین آنها لوزینیان است. او هشت پسر به دنیا آورد که هر یک نقصی داشتند، بزرگترین آنها وریام، صورتی بسیار بزرگ داشت، با یک چشم آبی و چشم دیگر سرخ. دومی اودون، گوشی بسیار بزرگ و بی تناسب داشت؛ یکی از چشمان سومی -گیون- بالاتر از چشم دیگر بود. بر صورت آنتوان علامت پنجه ی شیر بود، رنو فقط یک چشم داشت اما به روشنی تا بیست و یک فرسخ را می دید. ژئوفروآ دندانی داشت که یک بند انگشت از دهانش بیرون می آمد. فروآمون دماغی پشمالو داشت و آخری نامی نداشت اما سه چشم داشت که چشم سوم در وسط پیشانی بود. او فیلی شد.
@Dogizm
ملوزین که از جانب مادر قدرت تبدیل شدن به سیرنه (زن-ماهی یا زن-مار) را به ارث برده بود، هر شنبه به صورت سیرنه درمی آمد و حمام می کرد. وقتی با رموندون ازدواج کرد، از او قول گرفت که هرگز روزهای شنبه به دیدار او نیاید.
تا روزی رموندون به اجبارِ برادرش با شمشیر، سوراخی روی در اتاق خواب ملوزین ایجاد کرد و به راز زنش پی برد، زن غصه دار و گریه کنان از راه پنجره های قصر لوزینیان گریخت و دیگر بازنگشت. از آن زمان، هرگاه یکی از صاحبان قصر لوزینیان در حال مرگ باشد، ملوزین غروبگاهان روی برج قصر ظاهر می شود، در حالی که لباس بلند عنابی بر تن دارد و آهوان و گوزن ها او را همراهی می کنند و او فریادهایی تیز و بلند برمی کشد. در برتانی و در وانده (در غرب فرانسه در پوآتو) معابدی وجود داشته که وقف ملوزین پری بوده است.
گردآوری
مسعود شاکرمی
۷۸۰
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.