چندی است احساسم،
شبیه آدم برفی تنهایی است
- در هزاره های سرد بهمن -
که به تماشای گنجشک هایی نشسته است
که به عریانی ژرف درختان پناه برده اند...
گوش کن
صدای ازدحام کفشهایی را که بر تن خیابانهای تهران ماسیده می شود...
در سایه مبهم این روزهای سرد
دلتنگ ترین قطعه موسیقی زمستان می شود..
باران بزند به شیشه ها ،،و برف بیاید
دود سیگار عصیان کند در خلوص تکراری فضا
و حالا که تو رفته ای و
جای پایت
یادگاری مانده بر روی
برف های کوچه...
و یک فنجان،
دمنوش اویشنی
که هرگز ننوشیدی...
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.