یاد آن روزی که تختی و حیاطی داشتیم

یاد آن روزی که تختی و حیاطی داشتیم
قُل قُل قوری و قلیان و بساطی داشتیم

عطر #آویشن، ردیف استکان های بلور
زندگی شیرین تر از چای نباتی داشتیم

#مادری فیروزه تر از آسمان مخملی
سایه ی مهر #پدر، ظهر صلاتی داشتیم

خانه ای گرچه کلنگی خالی از اندوه و غم
باخبر از حال هم شور و نشاطی داشتیم

نم نم #چنگ و #رباب و #گلنراقی‌و‌قمر
هر شب جمعه که میشد سور و ساتی داشتیم

نرده های غرق پیچک، پله پله اطلسی
گام پاورچین و غرق احتیاطی داشتیم

شرشر فواره روی رقص ماهی های حوض
#شور‌وشوق و خاطر پُر انبساطی داشتیم...

کارگردان! آنهمه عشق و صفا یادش بخیر
آخر ِ آن روزها ای کاش کاتی داشتیم

عکس ما را قاب کن هرچند با گرد و غبار
تا که خوشبختی بداند #خاطراتی داشتیم...

♡♡♡
#شهراد_میدری
دیدگاه ها (۳)

اینم از کاسه چه کنم که دست هممون هست😂😂

‏تشخیص پزشک خستگی از دنیاستبا من بنشین و چای درمانی کن ...👤 ...

چه انتظارِ عظیمی نشستهِ در دل ماهمیشه منتظریم و کسی، نمی‌آید...

‌‌می شود یک شب خوابید و صبح باخبر شدغم ها را از یک کناربه دو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط