سایه ام را بتکانید تکانم ندهید
سایه ام را بتکانید تکانم ندهید
لا اقل کوچه ی بن بست نشانم ندهید
مدتی هست به هر بیت خودم می لرزم
از گسل های تنم هی هیجانم ندهید
خنده ام گریه ی شوق است به هرجا نکشید
هی مرا ربط به اخبار جهانم ندهید
بگذارید دلم یک شبه فرسوده شود
مژده ی تلخترین فصل خزانم ندهید
به خودم زل زده ام مثل کبوتر انگار
زاده ی استرسم هی فورانم ندهید
بال در من نزند عشق چه کاری بکند ؟
بهتر آنست که هی نیش به جانم نزنید
لا اقل کوچه ی بن بست نشانم ندهید
مدتی هست به هر بیت خودم می لرزم
از گسل های تنم هی هیجانم ندهید
خنده ام گریه ی شوق است به هرجا نکشید
هی مرا ربط به اخبار جهانم ندهید
بگذارید دلم یک شبه فرسوده شود
مژده ی تلخترین فصل خزانم ندهید
به خودم زل زده ام مثل کبوتر انگار
زاده ی استرسم هی فورانم ندهید
بال در من نزند عشق چه کاری بکند ؟
بهتر آنست که هی نیش به جانم نزنید
۸۰۵
۱۹ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.