داستان جوانی کانادایی که بدست عنایت آقا امام رضا ع شیعه

داستان جوانی کانادایی که بدست عنایت آقا امام رضا "ع" شیعه شد...

بنام خدای توبه پذیر 💐

👈 همه چیز از آن شب شروع شد
بخش اول 1️⃣

▪ ️در یک شب سرد زمستانی سال ۱۳۷۲ وارد صحن انقلاب شدم، سرما تا عمق استخوان‌های انسان نفوذ می‌کرد و کمتر کسی در آن شرایط از خانه خود می‌زد بیرون، صحن هم به طرز کم سابقه‌ای خلوت بود، به دالانی که بین صحن انقلاب و صحن مسجد گوهرشاد وجود دارد وارد شدم، متوجه جوانی با حدود ۳۵ سال سن شدم که چمدان مسافرتی نسبتا بزرگی در دست داشت و از یکی ـ دو نفر چیزی پرسید، ولی انگار آن‌ها نتوانستند جوابش را بدهند.
▪ ️به سوی من آمد و گفت: شب‌ بخیر آقا!

👈 🏼 به زبان انگلیسی حرف می‌زد، آنهم با لهجه‌ آمریکایی رایج در کشور کانادا، وقتی به همان زبان و با خوشرویی جوابش را دادم، نفس راحتی کشید و گل از گلش شکفت. ادامه داد:

🙄 ببخشید! آقای علی ‌بن موسی‌الرضا، کجا هستند؟ می‌خواهم ایشان را ببینم.

راستش را بخواهید حسابی جا خوردم. پرسیدم:

ـ معذرت می‌خواهم، ممکن است خودتان را معرفی کنید؟

ـ من دانشجوی رشته‌ حقوق در دانشگاه تورنتوی کانادا هستم، اصالتاً لبنانی‌ام، ولی در کانادا متولد شده‌ام و دینم «مسیحیت» است.

ـ یعنی شما یک «مسیحی» هستید؟

ـ بله، یک مسیحی کاتولیک.

با تعجب پرسیدم:

ـ پس اینجا چه کار می‌کنید؟!

ـ دعوت شده‌ام که آقای علی‌بن موسی‌الرضا(ع) را ملاقات کنم.

ـ چه کسی شما را دعوت کرده است؟

خود ایشان!!!

ادامه دارد ....

#صالح_ادیب
دیدگاه ها (۱۳)

👈 همه چیز از آن شب شروع شد بخش دوم 2️⃣🔹 دیگر حسابی...

👈 همه چیز از آن شب شروع شد بخش سوم3️⃣🔸 وارد شد...

خانم‌هایی که با استفاده از «جعبه‌ حریم شخصی»‏ ‏ سعی دارند ما...

⭕ ️ قرار نیست همه یه تیپ و یه شکل و یه قیافه داشته باشن تا ا...

﷽ 📣📣📣📣📣⚫️گلایه ی بسیار سنگین سیدالشهدا علیه السلام از زائران...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط