ما که اینجا خشک ترین باغ خداییم، نه که بی ریشه باشیم، نه.
ما که اینجا خشک ترین باغ خداییم، نه که بی ریشه باشیم، نه. عارمان می آید از پس آن همه زمستان دوباره بهاری بنشیند به برگ و بارمان. مسخره ی روزگار که نیستیم. هی بخشکیم و تبر بنشیند به تنمان و تمام شویم و باز یک روز آفتابی یا زیر یک باران تند به حکم لبخندی، نوازشی، بوسه ای جان بگیریم و دور باطل که آخر برای چه؟ کدام قصه خوب تمام شده تا حالا؟ کجای جهان به کام ما بوده؟ کجای زمان؟ کدام قله را فتح کنیم با بال و پری که نداریم؟
هی پاییز فتح مان کند وسط بهارانگی، و ما آرام و بی صدا برگ شویم زیر پای مردم بیزار که راه که می روند انگار دارند روی شیشه می رقصند. حوصله مان را ندارند، بس که خشک و زردیم. هی بکاهیم و درد و اندوه و فراق را زمزمه کنیم در آوای اسمی؛ آهنگی، عکسی. و باز کسی از راه برسد با یک بغل آرامش، کمی زنده مان کند وبگوید من بهار توئم، پایان پاییزم. و باور کنیم و تا جان می گیریم، نقاب کنار بزند و ببینیم میان چین ابروهایش چقدر پاییز خوابیده ...
نه که بی ریشه باشیم، نه. عارمان می شود دوباره سبز شویم. شما اما رازدار ما باشید و اگر کسی پرسید، بگوئید این درختان، بی نواهای لال، همان اول زمستان زغال شدند، ته منقل کوچک طلایی رنگی که کرسی پیرزنی را گرم می کرد، در دورترین روستای کوهستانی دنیا. حرمت نگه دارید و به کسی نگوئید که آنقدر بیهوده تکیدیم که بود و نبودنمان یکی شد و خط خوردیم از حافظه هرکسی که دوستمان داشت ...
هی پاییز فتح مان کند وسط بهارانگی، و ما آرام و بی صدا برگ شویم زیر پای مردم بیزار که راه که می روند انگار دارند روی شیشه می رقصند. حوصله مان را ندارند، بس که خشک و زردیم. هی بکاهیم و درد و اندوه و فراق را زمزمه کنیم در آوای اسمی؛ آهنگی، عکسی. و باز کسی از راه برسد با یک بغل آرامش، کمی زنده مان کند وبگوید من بهار توئم، پایان پاییزم. و باور کنیم و تا جان می گیریم، نقاب کنار بزند و ببینیم میان چین ابروهایش چقدر پاییز خوابیده ...
نه که بی ریشه باشیم، نه. عارمان می شود دوباره سبز شویم. شما اما رازدار ما باشید و اگر کسی پرسید، بگوئید این درختان، بی نواهای لال، همان اول زمستان زغال شدند، ته منقل کوچک طلایی رنگی که کرسی پیرزنی را گرم می کرد، در دورترین روستای کوهستانی دنیا. حرمت نگه دارید و به کسی نگوئید که آنقدر بیهوده تکیدیم که بود و نبودنمان یکی شد و خط خوردیم از حافظه هرکسی که دوستمان داشت ...
۵۱.۶k
۱۶ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.