و چه آرام آرام کودکیهایم از بین میروند
و چه آرام آرام کودکیهایم از بین میروند...
چه آرام آرام همه چیز برایم یکنواخت میشود...
مانند پرواز پرندها ک آرام آرام برایشان عادت میشود...
چه آرام آرام بزرگ شده ام...
دیکر عروسکهایم با من حرف نمیزنند...
دیگر شانه کردن موهایم برایم لذت بخش نیس...
من بزرگ شده ام...
و زندگی سخت تر از قبل تلخ تر از قبل میگذرد...
کاش در کودکیهایم میماندم....
آنجا ک شمع تولدهایم هنوز 3 سال داشتن...
و من تمام همو غمم این بود ک کی میتوانم خامه ی شکلاتیه کیک تولدم را بخورم...
کاش بزرگ شدن لذت بیشتری برایمان داشت...
کاش بزرگ شدن ارزش دوست داشتن و دوست داشته شدنهایم را کم نمیکرد....
کاش بزرگ شدن خندهایمان را مصنوعی نمیکرد...
کاش کودک میماندم...
چه آرام آرام همه چیز برایم یکنواخت میشود...
مانند پرواز پرندها ک آرام آرام برایشان عادت میشود...
چه آرام آرام بزرگ شده ام...
دیکر عروسکهایم با من حرف نمیزنند...
دیگر شانه کردن موهایم برایم لذت بخش نیس...
من بزرگ شده ام...
و زندگی سخت تر از قبل تلخ تر از قبل میگذرد...
کاش در کودکیهایم میماندم....
آنجا ک شمع تولدهایم هنوز 3 سال داشتن...
و من تمام همو غمم این بود ک کی میتوانم خامه ی شکلاتیه کیک تولدم را بخورم...
کاش بزرگ شدن لذت بیشتری برایمان داشت...
کاش بزرگ شدن ارزش دوست داشتن و دوست داشته شدنهایم را کم نمیکرد....
کاش بزرگ شدن خندهایمان را مصنوعی نمیکرد...
کاش کودک میماندم...
- ۳۲۴
- ۰۵ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط