اسلاید دوم:استایل آیلا
اسلاید دوم:استایل آیلا
اسلاید سوم:استایل هه جی
حس شیرین عشق
Part:4
.......................................................
ویو جونگکوک
دختر با جرعتی بود پشمام ریخته بود ولی ازش خوشم اومد خوبه بلده وای جونگکوک چی میگی اون فقط ی خدمتکاره
تهیونگ:کوک کجایی؟
جونگکوک:حاجی سر درد دارمم
آیلا:هه جی خستمم
هه جی:هعب منم
آیلا:دلم گرفتس امشب بریم بار؟
هه جی:آره خیلی حال میده
آیلا:اوکی پس بریم
جونگکوک:وای بریم دیگه
تهیونگ:جونگکوکی میگم بریم بار امشب؟
جونگکوک:اوکی
تهیونگ:همینهه
ویو شب*
آیلا:هه جی آماده ای
هه جی:آره
(لباساشون رو میزارم)
رفتیم بار و هه جی گفت
هه جی:ی ویسکی ۹۰درصد
آیلا:شامپاین ۷۰ درصد
هه جی:چرا انقد کم میخوری
آیلا:که تورو جمع کنم
هه جی:اوه شت
آیلا ویو
مست بودم ولی نه زیاد*گوه میخوره* که دیدم هه جی مست مسته که یکی اومد سمت هه جی گفت
تهیونگ:خانم شما مایلین دوست دختر من بشین
هه جی:باید فکر کنم*کیوت*
جونگکوک:آیلا شما اینجا چیکار میکنین
آیلا:ها..چی*کیوتتت*
جونگکوک:میگم اینجا چیکار میکنین*خنده*
آیلا:تو خیلی خوشگلی*کیوت*
جونگکوک:میدونم*خنده*
آیلا:دوست پسرم میشی خوشگله*خنده*
جونگکوک:نمیدونم بنظر خودت بشم*خنده*
ویو آیلا
کارام دست خودم نبود یکدفعه بلند شدمو رفتم جلوش وایسادم و دستامو دور گردنش حلقه کردم و گفتم
آیلا:دوستت دارم*کیوت و ذوق*
جونگکوک:بچه بیا پایین مستی معلوم نیست چی میگی*اخم*
آیلا:یاا میگم دوستت دارم*کیوت*
ویو جونگکوک
تهیونگ که هه جی رو برده بود منم گفتم آیلا هم که مسته آدرس خونش رو نمیدونه پس بردمش خونه خودم که یکدفعه سوجین رو دیدم که گفت
سوجین:کوکی این کیه*عشوه*
از زبان جونگکوک
آیلا رو که براید استایل بغل کرده بودم یکدفعه سرش رو اورد بالا گفت
بورام:دوست دخترش تو کیشی؟!
از این کارش هم خندم گرفته بود هم دلم رو خنک کرده بود که دیدم سوجین گفت
سوجین:کوکی این واقعا دوست دخترته*عصبی*
جونگکوک که دودل بود تصمیم گرفت که الکی بگه آیلا دوست دخترشه و سوجین رو قانع کنه
جونگکوک:آره
سوجین:سابت کن*تهدید آمیز*
راوی:جونگکوک برای اینکه سوجین قانع بشه و از اینجا بره لبای آیلا رو بوسید که آیلا گفت
آیلا:خابم میاد*خابالو*
جونگکوک:باشه بیب
سوجین:خدافظ*حرصی*
ویو صبح*
از زبان آیلا
بلند شدم سرم داشت از درد میمرد یکم که اتاق رو نگاه کردم متوجه شدم خونه خودم نیستم وای تو بار چه اتفاقی افتاده بود سرکار هم نرفتم که هه جی کووو گریم گرفته بود
داشتم گریه میکردم که در باز شد یکی اومد و وقتی نگاش کردم متوجه شدم که جونگکوکه تعجب کردم و گفتم
آیلا:
بسه بسه بقیه برا فردا😃😔
لایک فراموش نشهه
اسلاید سوم:استایل هه جی
حس شیرین عشق
Part:4
.......................................................
ویو جونگکوک
دختر با جرعتی بود پشمام ریخته بود ولی ازش خوشم اومد خوبه بلده وای جونگکوک چی میگی اون فقط ی خدمتکاره
تهیونگ:کوک کجایی؟
جونگکوک:حاجی سر درد دارمم
آیلا:هه جی خستمم
هه جی:هعب منم
آیلا:دلم گرفتس امشب بریم بار؟
هه جی:آره خیلی حال میده
آیلا:اوکی پس بریم
جونگکوک:وای بریم دیگه
تهیونگ:جونگکوکی میگم بریم بار امشب؟
جونگکوک:اوکی
تهیونگ:همینهه
ویو شب*
آیلا:هه جی آماده ای
هه جی:آره
(لباساشون رو میزارم)
رفتیم بار و هه جی گفت
هه جی:ی ویسکی ۹۰درصد
آیلا:شامپاین ۷۰ درصد
هه جی:چرا انقد کم میخوری
آیلا:که تورو جمع کنم
هه جی:اوه شت
آیلا ویو
مست بودم ولی نه زیاد*گوه میخوره* که دیدم هه جی مست مسته که یکی اومد سمت هه جی گفت
تهیونگ:خانم شما مایلین دوست دختر من بشین
هه جی:باید فکر کنم*کیوت*
جونگکوک:آیلا شما اینجا چیکار میکنین
آیلا:ها..چی*کیوتتت*
جونگکوک:میگم اینجا چیکار میکنین*خنده*
آیلا:تو خیلی خوشگلی*کیوت*
جونگکوک:میدونم*خنده*
آیلا:دوست پسرم میشی خوشگله*خنده*
جونگکوک:نمیدونم بنظر خودت بشم*خنده*
ویو آیلا
کارام دست خودم نبود یکدفعه بلند شدمو رفتم جلوش وایسادم و دستامو دور گردنش حلقه کردم و گفتم
آیلا:دوستت دارم*کیوت و ذوق*
جونگکوک:بچه بیا پایین مستی معلوم نیست چی میگی*اخم*
آیلا:یاا میگم دوستت دارم*کیوت*
ویو جونگکوک
تهیونگ که هه جی رو برده بود منم گفتم آیلا هم که مسته آدرس خونش رو نمیدونه پس بردمش خونه خودم که یکدفعه سوجین رو دیدم که گفت
سوجین:کوکی این کیه*عشوه*
از زبان جونگکوک
آیلا رو که براید استایل بغل کرده بودم یکدفعه سرش رو اورد بالا گفت
بورام:دوست دخترش تو کیشی؟!
از این کارش هم خندم گرفته بود هم دلم رو خنک کرده بود که دیدم سوجین گفت
سوجین:کوکی این واقعا دوست دخترته*عصبی*
جونگکوک که دودل بود تصمیم گرفت که الکی بگه آیلا دوست دخترشه و سوجین رو قانع کنه
جونگکوک:آره
سوجین:سابت کن*تهدید آمیز*
راوی:جونگکوک برای اینکه سوجین قانع بشه و از اینجا بره لبای آیلا رو بوسید که آیلا گفت
آیلا:خابم میاد*خابالو*
جونگکوک:باشه بیب
سوجین:خدافظ*حرصی*
ویو صبح*
از زبان آیلا
بلند شدم سرم داشت از درد میمرد یکم که اتاق رو نگاه کردم متوجه شدم خونه خودم نیستم وای تو بار چه اتفاقی افتاده بود سرکار هم نرفتم که هه جی کووو گریم گرفته بود
داشتم گریه میکردم که در باز شد یکی اومد و وقتی نگاش کردم متوجه شدم که جونگکوکه تعجب کردم و گفتم
آیلا:
بسه بسه بقیه برا فردا😃😔
لایک فراموش نشهه
۶.۷k
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.