الوده به درد part:1
الوده به درد...
خلاصه:هانول دختر 17 ساله ای که بعد از فوت پدر مادرش خانواده ی سرشناسی به فرزندی قبولش میکنن و گیر پسر کیم و دوستاش میوفته...
Part:1
نگاهی به اینده...
راشل. با تموم توانم میدویدم هر لحظه ممکن بود گیرم بندازن...
تهیونگ. راشل! میدونی که؟ اگه بگیرمت زنده نمیزارم!
هانول. ن. نیا خواهش میکنم
.............
*زمان حال
نگاهی به خودم انداختم رنگم پریده بود دو روز بود چیزی نخوره بودم زیر چشمام گود افتاده بود و... نفس عمیقی کشیدم
با کانسیلر زیر چشمامو کاور کردم دستی به موهام کشیدم و از اتاق بیرون رفتم امروز قرار بود یه خانواده سرشناس به دیدار من بیان و اگه ازم خوششون اومد به فرزندی قبولم کنن درسته! من یتیم شده بودم قطره اشکی که روی گونم چکید رو پاک کردم..
؟. هانول! اونا به فرزندی قبولت کردن نیازی نیست چیزی برداری فقط باهاشون برو!
هانول. با تعجب سری تکون دادم..
خانم کیم. هی تو! از امروز اسمت راشله!
هانول. اما...
خ. ک. دنبالم بیا!
راوی. هانول با تعجب پشت سر زن رفت و سوار ماشین شد
خ.ک. اسمم کایلی عع میتونی مادر صدام کنی امروز تو عضویی از خانواده ی مایی فهمیدی؟
هانول. ب. بله مادر؟
زن با لبخند سری تکون داد و موهاشو پشت گوشش زد مرحله ی اول تغییره باید مدل موهات و لباسات رو عوض کنیم تا تهیونگ و پدرش ازت خوششون بیاد
هانول. تهیونگ؟
م. درسته تهیونگ از امروز برادرته یکم کله شقه ولی به مرور بهم عادت میکنید..
چندین ساعت بعد...
هانول. نگاهی به خودم انداختم موهای نارنجی رنگم تا روی شونه هام کوتاه شده بود و لباسای برند تنم بود نفس عمیقی کشیدم و از اتاقم خارج شدم به گفته ی مادر تهیونگ و پدر الانا بود که برسن خونه روی کاناپه نشستم و یکم از ابمیوه ام خوردم که موهام توسط شخصی کشیده شد...
*سلام سلاممم چطورید؟ خب این فیک یکم وایب پنت هاوس میده سوو امیدوارم خوشتون بیاد
شرط برای پارت ۲:
like:5
@تهیونگ @جونگکوک @نامجون @جیهوپ @شوگا @یونگی @جین @بی_تی_اس @bts
خلاصه:هانول دختر 17 ساله ای که بعد از فوت پدر مادرش خانواده ی سرشناسی به فرزندی قبولش میکنن و گیر پسر کیم و دوستاش میوفته...
Part:1
نگاهی به اینده...
راشل. با تموم توانم میدویدم هر لحظه ممکن بود گیرم بندازن...
تهیونگ. راشل! میدونی که؟ اگه بگیرمت زنده نمیزارم!
هانول. ن. نیا خواهش میکنم
.............
*زمان حال
نگاهی به خودم انداختم رنگم پریده بود دو روز بود چیزی نخوره بودم زیر چشمام گود افتاده بود و... نفس عمیقی کشیدم
با کانسیلر زیر چشمامو کاور کردم دستی به موهام کشیدم و از اتاق بیرون رفتم امروز قرار بود یه خانواده سرشناس به دیدار من بیان و اگه ازم خوششون اومد به فرزندی قبولم کنن درسته! من یتیم شده بودم قطره اشکی که روی گونم چکید رو پاک کردم..
؟. هانول! اونا به فرزندی قبولت کردن نیازی نیست چیزی برداری فقط باهاشون برو!
هانول. با تعجب سری تکون دادم..
خانم کیم. هی تو! از امروز اسمت راشله!
هانول. اما...
خ. ک. دنبالم بیا!
راوی. هانول با تعجب پشت سر زن رفت و سوار ماشین شد
خ.ک. اسمم کایلی عع میتونی مادر صدام کنی امروز تو عضویی از خانواده ی مایی فهمیدی؟
هانول. ب. بله مادر؟
زن با لبخند سری تکون داد و موهاشو پشت گوشش زد مرحله ی اول تغییره باید مدل موهات و لباسات رو عوض کنیم تا تهیونگ و پدرش ازت خوششون بیاد
هانول. تهیونگ؟
م. درسته تهیونگ از امروز برادرته یکم کله شقه ولی به مرور بهم عادت میکنید..
چندین ساعت بعد...
هانول. نگاهی به خودم انداختم موهای نارنجی رنگم تا روی شونه هام کوتاه شده بود و لباسای برند تنم بود نفس عمیقی کشیدم و از اتاقم خارج شدم به گفته ی مادر تهیونگ و پدر الانا بود که برسن خونه روی کاناپه نشستم و یکم از ابمیوه ام خوردم که موهام توسط شخصی کشیده شد...
*سلام سلاممم چطورید؟ خب این فیک یکم وایب پنت هاوس میده سوو امیدوارم خوشتون بیاد
شرط برای پارت ۲:
like:5
@تهیونگ @جونگکوک @نامجون @جیهوپ @شوگا @یونگی @جین @بی_تی_اس @bts
۸۳۷
۰۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.