عاشقانه

#عاشقانه
تو جادوگری. جادوگر.
سرش و کج‌ کرد، ابروهاشو بهم دیگه گره زد، لباشو نازک کرد و گفت:چی میگی دختر؟
جادوگری دیگه، جادو میکنی که بعد همه‌ی حرص دادنات بازم میمونم پیشت، گوی جادوییتم تو چشمات قایم میکنی واِلا چطور میشه هزار رنگو تو یه دایره‌ی کوچیک جا داد؟
ولی دیگه نمیزارم جادوم کنی این دفعه برای همیشه میرم.
سرش و به سمت پایین خم کرد مردمک هزار رنگشو چسبوند به پلک بالاش.
حواسش بود داره دلبری میکنه، حواسم بود داره جادو میکنه دستمو گرفت و گفت: قبلا گفتم عصبی میشی جذاب تری دیگه.
دیدگاه ها (۹)

هر هفته معرفی یک شخص نامدار!موتسارت در ۲۷ ژانویهٔ ۱۷۵۶ در شه...

ولی بین خودمون بمونه دلبر من میمیرم برای رگ گردنت که برجسته...

Every morning You have two choices: Continue to sleep with y...

کاش می ماندی!ای کاش کوله بار دوست داشتنت را جمع نمیکردی و من...

دیدار اول ..

black flower(p,309)

my month²پارت⁶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط