عاشقانه
#عاشقانه
تو جادوگری. جادوگر.
سرش و کج کرد، ابروهاشو بهم دیگه گره زد، لباشو نازک کرد و گفت:چی میگی دختر؟
جادوگری دیگه، جادو میکنی که بعد همهی حرص دادنات بازم میمونم پیشت، گوی جادوییتم تو چشمات قایم میکنی واِلا چطور میشه هزار رنگو تو یه دایرهی کوچیک جا داد؟
ولی دیگه نمیزارم جادوم کنی این دفعه برای همیشه میرم.
سرش و به سمت پایین خم کرد مردمک هزار رنگشو چسبوند به پلک بالاش.
حواسش بود داره دلبری میکنه، حواسم بود داره جادو میکنه دستمو گرفت و گفت: قبلا گفتم عصبی میشی جذاب تری دیگه.
تو جادوگری. جادوگر.
سرش و کج کرد، ابروهاشو بهم دیگه گره زد، لباشو نازک کرد و گفت:چی میگی دختر؟
جادوگری دیگه، جادو میکنی که بعد همهی حرص دادنات بازم میمونم پیشت، گوی جادوییتم تو چشمات قایم میکنی واِلا چطور میشه هزار رنگو تو یه دایرهی کوچیک جا داد؟
ولی دیگه نمیزارم جادوم کنی این دفعه برای همیشه میرم.
سرش و به سمت پایین خم کرد مردمک هزار رنگشو چسبوند به پلک بالاش.
حواسش بود داره دلبری میکنه، حواسم بود داره جادو میکنه دستمو گرفت و گفت: قبلا گفتم عصبی میشی جذاب تری دیگه.
۲.۴k
۱۶ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.