سناریودو پارتی باجی

سناریو؛دو پارتی باجی

ویو نویسنده؛
ات دو ساله که با باجی تو رابطس.امروز به مناسبت تولد ات،باجی برنامه ریخته که ات رو خوشحال کنه

قدم اول:بردن ات به یه کافه
قدم دوم:سوپرایز کردن ات در کافه با کیک و دسته گل و یه پک ارایشی جذاب بنفش
قدم سوم:بردن ات به سینما
قدم چهارم:رفتن به شهر بازی
قدم پنجم:رفتن به رستوران
و قدم اخر:گرفتن گربه برای کادو تولد

ویو ات:از صبح که بیدار شدم نه تماسی نه پیامی راجب تولدم دریافت نکردم،همه یادشون رفته
*زنگ خوردن گوشی*
ات:سلام عشقم،جان؟
باجی:عشقم میای بریم بیرون؟
ات:چرا؟
باجی:همینجوری حوصلم سر رفته
ات:باوشه.....ساعت چند؟
باجی:ساعت چهار خودم میام دنبالت
ات:چیفویو هم هست؟
باجی:نه اون رفته خونه مادرش
ات:باشه زندگیم من برم اماده شم
باجی:خداحافظ عشقم
*قطع کردن تلفن*
ات:وایییییییی یعنی واقعا کسی خبر نداره من تولدمهههههههه،ولش الان ساعت یکه اول برم حموم

ساعت ۱:۱۳ دقیقه رفت یچیزی خورد و یکم کتاب خوند
ساعت ۱:۳۶ دقیقه؛ات رفت حموم
ساعت ۲:۵۷ دقیقه؛از حموم اومد بیرون
ساعت ۳:۰۵ دقیقه؛اماده شد و ارایش کرد
ساعت ۳:۴۷ دقیقه؛کاراش تموم شد
ساعت۴:۰۷ دقیقه؛ باجی اومد

ویو نویسنده؛
ات سوار ماشین شد سلام کرد و راه افتادن
ات نمیدونست که دارن کجا میرن تا اینکه رسیدن به یه کافی شاپ لوکس
باجی ماشینش رو پارک کرد و بعد رفتن داخل سلام کردن و رو یکی از میز ها نشستن
ات و باجی هردو قهوه سفارش دادن و حدود نیم ساعت بعد گارسون کیک رو با شمع اورد و گزاشت رو میز،ات بلخره ۲۱ سالش شد
ات خیلی خوشحال شد و فهمید باجی سوپرایزش کرده
بعد باجی رفت از پشت ماشین یه دسته گل بزرگ با گل های رز بنفش و اون پک ارایشی بنفش و اورد و داد به ات
بعداز نیم ساعت که هم کیک خوردن هم حرف زدن رفتن سوار ماشین شدن
ات پک و گل رو گزاشت تو ماشین و نشست رو صندلی شاگرد
ساعت ۵:۴۵ دقیقه ؛رفتن سمت سینما و یه فیلم دو ساعته دیدن


(ادامه دارد)
دیدگاه ها (۱)

سناریو دو پارتی باجیساعت ۸:۰۵ دقیقه؛رفتن سمت شهر بازی=اونجا ...

خوابن یهو جف پا میپری رو شکمشونکوکو:یا حضرت ابلفضل،ات تا یه ...

عررررلمیپژخسمژعخسمیالعلعبغبعزعبغژعکعژغزکهززغ😭🎀

میکاسا فرار کنننننننننننبدوووووووووووووووووو

چرا من پارت ۲جونکوک: باشه الان میام چاگیاات؛ ممنونویو ات: رف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط