کوک رفت تو اتاق و به ا/ت نگاه کرد
کوک رفت تو اتاق و به ا/ت نگاه کرد
ا/ت بیدار شد و سریع از توی تخت کوک بلند شد
کوک:بهتره بشینی
ا/ت چرا
کوک میخوام یه چیزی بهت بگم
کوک ا/ت منو ببین میدونم در اشتباهی و فکر میکنی تقصیر منه
بزار برات توضیح بدم که قضیه از چه قرار، اون اتفاق یه بین من روحمم ازش خبر نداشت حدود ۷ سال پیش تو دبیرستان اون به خاطر کاری که باهاش شده بود اقدام به خودکشی کرد از بالای پشت بوم خودشو انداخت پایین اون نمرد ولی تقریباً میشه گفت عقلش رو از دست داد خانوادش برای مراقبت ازش اون رو پیش مشاور میبردن تا وقتی که گفتن اون داره بهتر میشه دیگه به این کار ادامه ندادن و اون هرشب میرفت بار مست برمیگشت و میومد جلوی خونه ی من داد و فریاد میکرد بعدش اونو به یه بیمارستان برند و حالا هم از اون جا فرار کرده و اومد سراغ تو من نمیدونستم اون حتی تو رو می شناسه ولی انگار زیر نظرت داشت .
ا/ت اااا راستش من یه کم زود قضاوت کردم ولی خب...
کوک:میدونم یه اتفاقات بدی هم برای تو افتاده من واقعا متاسفم ولی دیگه نمیزارم همچین بشه
وقتی کوک اینو گفت احساس میکردم میتونم به چیزی تکیه کنم ولی نه دیگه هیچ وقت این اشتباه رو نمیکنم
کوک یکم استراحت کن
ا/ت فکر میکردم تختت انقدر راحت باشه ؟
کوک:مگه تو به تخت منم فکر میکنی ؟
ا/ت با انگشت به پیشونی کوک زد و
ا/ت مرتیکه ییی...(با خنده)
کوک:خندیدیاااا
ا/ت میشه یه سوال بپرسم
کوک:اره چراکه نه
ا/ت اون پسر جذابی که تو ماشین بود اسمش جیمین
کوک:پسر جذاب؟
ا/ت اره خب جذابه
کوک اره اسمش جیمینه ولی جذاب نیست
ا/ت بد سلیقه ، الان هم اینجاست ؟
کوک: اره
ا/ت صبر کن صداش کنم جیمینااااا
جیمین درو باز کرد و
جیمین :تغییر مود :)
ا/ت اوپاا ممنون که منو اوردی اینجا نهار و مهمون من
کوک:چی اوپا؟
جیمین :باشه ممنون
کوک:خب من میرم هوا بخورم شما هم به حرف زدنتون ادامه بدید
جیمین :میخوای اطراف رو بهت نشون بدم
ا/ت واقعا؟
جیمین اره
ا/ت باشه
(صدای زنگ در)
جیمین صبر کن من برم درو باز کنم
جیمین کیه؟
سفارشتون رو اوردم
جیمین حتما مال کوک
جیمین کوک بیا سفارشت رسیده
کوک بیارش تو
از بالا که داشتم نگاه میکردم فقط ۵ ۶ تا کارتون اورد داخل ولی نمیدونستم توش چیه
منو جیمین رفتیم بیرون ولی کوک نیومد
شب که برگشتیم ......
پارت ۱۲
ا/ت بیدار شد و سریع از توی تخت کوک بلند شد
کوک:بهتره بشینی
ا/ت چرا
کوک میخوام یه چیزی بهت بگم
کوک ا/ت منو ببین میدونم در اشتباهی و فکر میکنی تقصیر منه
بزار برات توضیح بدم که قضیه از چه قرار، اون اتفاق یه بین من روحمم ازش خبر نداشت حدود ۷ سال پیش تو دبیرستان اون به خاطر کاری که باهاش شده بود اقدام به خودکشی کرد از بالای پشت بوم خودشو انداخت پایین اون نمرد ولی تقریباً میشه گفت عقلش رو از دست داد خانوادش برای مراقبت ازش اون رو پیش مشاور میبردن تا وقتی که گفتن اون داره بهتر میشه دیگه به این کار ادامه ندادن و اون هرشب میرفت بار مست برمیگشت و میومد جلوی خونه ی من داد و فریاد میکرد بعدش اونو به یه بیمارستان برند و حالا هم از اون جا فرار کرده و اومد سراغ تو من نمیدونستم اون حتی تو رو می شناسه ولی انگار زیر نظرت داشت .
ا/ت اااا راستش من یه کم زود قضاوت کردم ولی خب...
کوک:میدونم یه اتفاقات بدی هم برای تو افتاده من واقعا متاسفم ولی دیگه نمیزارم همچین بشه
وقتی کوک اینو گفت احساس میکردم میتونم به چیزی تکیه کنم ولی نه دیگه هیچ وقت این اشتباه رو نمیکنم
کوک یکم استراحت کن
ا/ت فکر میکردم تختت انقدر راحت باشه ؟
کوک:مگه تو به تخت منم فکر میکنی ؟
ا/ت با انگشت به پیشونی کوک زد و
ا/ت مرتیکه ییی...(با خنده)
کوک:خندیدیاااا
ا/ت میشه یه سوال بپرسم
کوک:اره چراکه نه
ا/ت اون پسر جذابی که تو ماشین بود اسمش جیمین
کوک:پسر جذاب؟
ا/ت اره خب جذابه
کوک اره اسمش جیمینه ولی جذاب نیست
ا/ت بد سلیقه ، الان هم اینجاست ؟
کوک: اره
ا/ت صبر کن صداش کنم جیمینااااا
جیمین درو باز کرد و
جیمین :تغییر مود :)
ا/ت اوپاا ممنون که منو اوردی اینجا نهار و مهمون من
کوک:چی اوپا؟
جیمین :باشه ممنون
کوک:خب من میرم هوا بخورم شما هم به حرف زدنتون ادامه بدید
جیمین :میخوای اطراف رو بهت نشون بدم
ا/ت واقعا؟
جیمین اره
ا/ت باشه
(صدای زنگ در)
جیمین صبر کن من برم درو باز کنم
جیمین کیه؟
سفارشتون رو اوردم
جیمین حتما مال کوک
جیمین کوک بیا سفارشت رسیده
کوک بیارش تو
از بالا که داشتم نگاه میکردم فقط ۵ ۶ تا کارتون اورد داخل ولی نمیدونستم توش چیه
منو جیمین رفتیم بیرون ولی کوک نیومد
شب که برگشتیم ......
پارت ۱۲
۲۶۵.۸k
۱۹ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.