part 10
part 10
یه بین:چه جالب داری نظر منو میپرسی
کوک:دوباره از تیمارستان فرار کردی؟
یه بین:اره، اره من از تیمارستان فرار کردم ،کی باعث شد من برم اونجا هاااا من بخاطر کی رفتم اونجا د حرف بزن
کوک:میخوای منو مقصر بدونی هان
یه بین:همه چی رو یادت رفته؟
ا/ت تقصیر من چیه هرچی هست بین شماست به من چه چرا من باید تاوان کار همرو پس بدم
کوک:بزار اون بره تو با من مشکل داری
یه بین:اگه من میتونستم ترو بکشم که خیلی وقت بود کشته بودمت
ولی میتونم کاری کنم عذاب بکشی تو منو نکشتی ولی عذابم دادی
بزار بهت بگم چیکارم کرده سال اول که بودم ازش خوشم اومد ولی چون اون سال دومی بود حتی بهم نگا نمیکرد هر زنگ از جلوی در کلاست نگاه ش میکردم بعد چند ماه اومدم بهش اعتراف کردم یادته اون چیکار کرد. منو ها داد و گفت متاسفم کوچولو ولی من از تو خوشم نمیاد
اره همینو گفت بعدش دوستاش بهم خندیدن چند روز بعدش شبش که از مدرسه برگشتم منو دزدیدن دوست کوک بود اون.... اون بهم دست درازی کرد و گفت کوک گفته باید این کار رو انجام بدم
کوک:من حتی ترو هم درست نمیشناختم چرا باید همچین چیزی بگم اخه بعدش هم اون پسر به خاطر کاری که کرده بود افتاد زندان.
یه بین:من که ادم سابق نمیشم میشم؟ عذابت میدم کوک همون جوری که تو منو غذاب دادی
کوک:یه بین من واقعا متاسفم ولی من هیچ وقت همچین چیزی نگفتم و حتی بهش فکر هم نکردم اونا از اون فرصت استفاده کردن که همه چی بد جلوه بدن من اصلا از هیچی خبر نداشتم قسم میخورم
یه بین :بس کن بس کن چرا باید به چرت و پرتی های تو گوش بدم ؟ بزنش
ا/ت نه ترو خدا نهههه ولم کنید لطفاً
کوک :خواهش میکنم یه بین همچین کاری نکن
(از زبان ا/ت)
امپول رو داشت خالی میکرد که...کوک اسلحه رو گذاشت روی سر یه بین
کوک:برو عقب و گرنه شلیک میکنم گفتم برو عقب
کوک به اون دوتا مرد شلیک کرد و با پشت اسلحه زد توی سر هان
همه جارو تار میدیدم که کوک اومد سمتم
کوک:ا/ت منو نگاه کن هییییی
کوک ا/ت رو بلند کرد و بردش توی ماشین و اونو برد بیمارستان
پارت ۱۰
یه بین:چه جالب داری نظر منو میپرسی
کوک:دوباره از تیمارستان فرار کردی؟
یه بین:اره، اره من از تیمارستان فرار کردم ،کی باعث شد من برم اونجا هاااا من بخاطر کی رفتم اونجا د حرف بزن
کوک:میخوای منو مقصر بدونی هان
یه بین:همه چی رو یادت رفته؟
ا/ت تقصیر من چیه هرچی هست بین شماست به من چه چرا من باید تاوان کار همرو پس بدم
کوک:بزار اون بره تو با من مشکل داری
یه بین:اگه من میتونستم ترو بکشم که خیلی وقت بود کشته بودمت
ولی میتونم کاری کنم عذاب بکشی تو منو نکشتی ولی عذابم دادی
بزار بهت بگم چیکارم کرده سال اول که بودم ازش خوشم اومد ولی چون اون سال دومی بود حتی بهم نگا نمیکرد هر زنگ از جلوی در کلاست نگاه ش میکردم بعد چند ماه اومدم بهش اعتراف کردم یادته اون چیکار کرد. منو ها داد و گفت متاسفم کوچولو ولی من از تو خوشم نمیاد
اره همینو گفت بعدش دوستاش بهم خندیدن چند روز بعدش شبش که از مدرسه برگشتم منو دزدیدن دوست کوک بود اون.... اون بهم دست درازی کرد و گفت کوک گفته باید این کار رو انجام بدم
کوک:من حتی ترو هم درست نمیشناختم چرا باید همچین چیزی بگم اخه بعدش هم اون پسر به خاطر کاری که کرده بود افتاد زندان.
یه بین:من که ادم سابق نمیشم میشم؟ عذابت میدم کوک همون جوری که تو منو غذاب دادی
کوک:یه بین من واقعا متاسفم ولی من هیچ وقت همچین چیزی نگفتم و حتی بهش فکر هم نکردم اونا از اون فرصت استفاده کردن که همه چی بد جلوه بدن من اصلا از هیچی خبر نداشتم قسم میخورم
یه بین :بس کن بس کن چرا باید به چرت و پرتی های تو گوش بدم ؟ بزنش
ا/ت نه ترو خدا نهههه ولم کنید لطفاً
کوک :خواهش میکنم یه بین همچین کاری نکن
(از زبان ا/ت)
امپول رو داشت خالی میکرد که...کوک اسلحه رو گذاشت روی سر یه بین
کوک:برو عقب و گرنه شلیک میکنم گفتم برو عقب
کوک به اون دوتا مرد شلیک کرد و با پشت اسلحه زد توی سر هان
همه جارو تار میدیدم که کوک اومد سمتم
کوک:ا/ت منو نگاه کن هییییی
کوک ا/ت رو بلند کرد و بردش توی ماشین و اونو برد بیمارستان
پارت ۱۰
۶۹.۱k
۱۵ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.