انتظار را که از جاده بر داری

انتظار را که از جاده بر داری
شانه هایش سبک می شود
راه می افتد به سمت نور
و تو می توانی
خاطره ها ی دور دو نفره مان
-این یادگاری های سرگردان را-
از شاخه ی درختان اسیر باد بر داری!
کوله پشتی ات را بردار
کفش های کتانی ات را بپوش
و مرا به کافه ای که نرفتیم ، ببر!
مرا به دست هایت ، برسان!
دعوتم کن...به عشق
اتفاقی که هرگز نیفتاد!

#روشنک_آرامش
@dastkhatcafe
#عاشقانه #عکس_نوشته
دیدگاه ها (۵)

از دریچهبا دلِ خسته ، لبِ بسته ، نگاهِ سردمی‌کنم از چشم ِ خو...

گل اگر خار نداشت،دل اگر بی غم بود،اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ ...

چه شود بیاید آن روز که به تو رسیده باشم به هوای دیدن تو ز هو...

رویش عشق سر آغاز کتاب من و توست گوش کناین صدای دلِ یک بلبلِ ...

این آخرین بار است که آبادی تمام شهر ها را درون چشم هایت میبی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط