شبهای گلبندک چه ناتمومه

شب‌های گلبندک چه ناتمومه
همه کنار هم تو قهوه خونه

يه استکان چایی از دست صادق
خستگی کارُ از تن می‌رونه

گپ زدن‌های تلخ با کل محمد
از بی وفایی دوره زمونه

آه غم مشتی تو دود #سیگار
از اون تهای دل به آسمونه 

شهرا می‌شه آباد با دستای ما
چه جاده‌ها می‌سازیم چقدرا خونه

نصيبمون اما از اين همه هيچ
نه خونه‌ای داريمُ نه آشيونه

غريب و تو غربت دور از ولايت
شعريه که صادق همش می‌خونه

واسه زن و فرزند دلا شده تنگ
از دوريشون پنهون اشکا روونه 

به زير لب پرسيد یکی با حسرت
از ماها چی بعدها می‌خواد بمونه

جواب دادش ياور کی گفته دنيا
به کام ما اينجور تلخ بايد بمونه

اين شباي سردِ چله بزرگه
با همه يلداييش، باز بي دوومه 

شب هاي گلبندک چه ناتمومه
همه  کنار هم تو قهوه خونه

يه استکان چايي از دست صادق
خستگي کارُ از تن مي رونه

#وحید @vahid
دیدگاه ها (۱)

چند خط پیرامون اشتباه

در حال و هوای زیارت

مـــــن‌ آن نيـــــم بــــه مرگ طبيعي شوم هلاک

خب خداروشکر کار تست نهایی نسخه 7.0.3 هم تمام شدتم شبنمایش اخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط