تو و تودوروکی پارت ۶

یه هفته گذشت .......
اوراراکا : ...... فردا اخر هفتهس میای بریم سینما ( جا ی خالی اسم بنده ی پاک خدا یعنی شما است )
گفتی : نه من ریاضی میخوام کار کنم یه هفته دیگه امتحانا شروع میشه
اوراراکا : باشه هر جور میخوای
گذر زمان = فردا
تق تق
گفتی : کیه
تودوروکی در رو باز کرد
گفت : نمیای بریم بیرون
گفتی : نه دارم ریاضی کار میکنم
تودوروکی : میخوای کمکت کنم
گفتی : چرا که نه بیا
تودوروکی امد تو
شما بنده ی گرامی یک صندلی کنار میزت گذاشتی و
گفتی : این سوال رو اصلا نمیفهمم
گذر زمان = ۱۶۹ دقیقه بعد
تودوروکی : سوال دیگه ای نیست
گفتی : نه ممنون همه رو فهمیدم به لطفت
( یک خنده ی گوگولیییییییی)
تودوروکی سرخ شد و یه طرف دیگه رو نگا کرد
گفت : کاری نکردم ........ بریم بیرون
گفتی : باشه درسم هم زود تموم شد بریم
تودوروکی : من جلو ی خوابگاه وایمیستم تو هم بیا
گفتی : باشه
وقتی تودوروکی رفت تو لباسات رو عوض کردی و رفتی بیرون
تودوروکی رو که دیدی دییدی طرفش
گفتی : حالا کجا بریم
تودوروکی : ....ها .....اها خب بنظرم بریم پارک
گفتی : فکر خوبیه بریم وقتی که به پارک رسیدین
دختر بچه ای داشت زار میزد
( دقت کنید گریه نمی کرد زار میزد )
تودوروکی خم شد و
گفت : چیزی شده
گفت : عههه عمو مامانم رو گم کرد
تودوروکی : چیزی نشده عمو نگران نباش پیداش میکنیم
گفتی : بیا دستمال رو بگیر اشکات رو پاک کن
دختر بچه ی گفت : ممنون
تودوروکی اون دختر رو روی شونه هاش گذاشت و
گفت : مامانت رو میتونی ببینی میدونی چه شکلی بود
گفت : اون لباس سفید داشت بایه کیف پلنگی
گفتی : موهاش هم نارنجی بود ؟؟؟؟
گفت : اره
تودوروکی : تو از کجا میدونی
گفتی : ببین اونجاس دختر بچه هه که دید از شونه ی تودوروکی امد پایین دیید پیش مامانش بغلش کرد
اونا از شما تشکر کردن
وقتی که بر گشتین یو ای
به تودوروکی
گفتی : یه لحظه بیا اتاقم
تودوروکی امد
گفتی : من با اینکه دوس دخترت شم مشکلی ندارم و اینکه ...خب ....بهم ...دست بزنی هم ندارم
(سرخ شده بودی شبیه لبو دو دو دودودووووو دودو)
تودوروکی : واقعا
گفتی : واقعا واقعا
خب راستش عههههه
چی میخواستم بگم اها
به خاطر در خواست ها پارت بعد هنتای 😑😑😑
خدایی هنتای هام بده خیلی چیزه میدونید دیگه
خب حرف زدن بسه
فعلا بای 👋
دیدگاه ها (۰)

یه سوال از مای هیرو........

این رو فقط یه ......

اموزش برونگرا بودن بدین

خب .........

⁶³ا/ت: “اصرار نکردم. می‌تونی نیای.”کوک: “نه دیگه، گفتی پدربچ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط