💜 عشق مریضی واگیر دار 🤍✨
💜 عشق مریضی واگیر دار 🤍✨
part 10🤍✨
(از زبان تهیونگ)
بالاخره یونا رو ب پسرا معرفی کردم و از این خوشحالمم ولی نمیدونم بعدش چی میشه ممکنه اتفاق بدی بیوفته ؟ اصلا چرا یونا نمیخواست پسرا از وجودش با خبر بشن؟
فکر و خیال بسه دیگه از این ب بعد باید بیشتر حواسم به یونا باشه ...
یونا:خب بچه ها برنامتون چیه
تهیونگ:میخوایم همه ی بازی هارو سوار شیم
مینجی:اره مام همین برنامه رو داریم 😁
یونا:ام... چیزه میگم .... امکانش هست ک همه باهم بریم؟
تهیونگ:اره چرا ک نه
جیهوپ:ما ک خوشحال میشیم 🙂
جونگ کوک:اره منم موافقم اینجوری بیشتر خوش میگذره
نامجون: فقط بچه ها حواستون باشه اسم های همو صدا نزنین ها(ب پسرا گفت)
رو ب دخترا
نامجون:خانوما اگه میشه شما هم مارو به اسم صدا نکنین یعنی سعی کنین با چیزایی مث بچه ها یا پسرا و یا هر چیز دیگه ای فقط اسمامونو صدا نزنین ک واسمون دردسر میشه
دخترا:اوکی 🙂
جین:خوب کدومو سوار شیمم......
جیمین :به نظر من بریم اون
دستشو سمت سینما 8بُعدیی که اون طرف بود دراز کرد و همه قبول کردن
رفتیم سمتش و بلیت گرفتیم اول نامجون رفت و نشست بعد شوگا بعد جیهوپ بعد جیمین بعد جونگکوک بعد تهیونگ بعد من بعد مینجی بعد جیوو بعدم جین ...
تهیونگ کنار منو جونگ کوک نشسته بود و داشتیم باهم حرف میزدیم جونگ کوک خیلی باحالههه راستش بایسم جونگ کوکه😅 اونم با من خیلی خوب رفتار میکنه و مهربونه ولی احساس میکنم یکم از این که من خواهر تهیونگم حسودیش شده و براش قابل باور نیس ....
بهمون عینک دادن و همه ی برقا خاموش شد و فیلم پخش شده
خیلی ترسناک و هیجان انگیز بوددد من فقط جیغ میکشیدم و دست تهیونگ رو فشار میدادم ....
قسمتایی ک آب توی تصویر بود از بالا آب رومون پاشیده میشد همه جیغ میزدیم
خلاصه ک خیلی خوش گذشتتتت
(چند ساعت بعد)
بچه ها پارت ها طولانیه و مجبورم نصف کنم بزارم براتون ولی سعی میکنم کوتاه بنویسم 😅
part 10🤍✨
(از زبان تهیونگ)
بالاخره یونا رو ب پسرا معرفی کردم و از این خوشحالمم ولی نمیدونم بعدش چی میشه ممکنه اتفاق بدی بیوفته ؟ اصلا چرا یونا نمیخواست پسرا از وجودش با خبر بشن؟
فکر و خیال بسه دیگه از این ب بعد باید بیشتر حواسم به یونا باشه ...
یونا:خب بچه ها برنامتون چیه
تهیونگ:میخوایم همه ی بازی هارو سوار شیم
مینجی:اره مام همین برنامه رو داریم 😁
یونا:ام... چیزه میگم .... امکانش هست ک همه باهم بریم؟
تهیونگ:اره چرا ک نه
جیهوپ:ما ک خوشحال میشیم 🙂
جونگ کوک:اره منم موافقم اینجوری بیشتر خوش میگذره
نامجون: فقط بچه ها حواستون باشه اسم های همو صدا نزنین ها(ب پسرا گفت)
رو ب دخترا
نامجون:خانوما اگه میشه شما هم مارو به اسم صدا نکنین یعنی سعی کنین با چیزایی مث بچه ها یا پسرا و یا هر چیز دیگه ای فقط اسمامونو صدا نزنین ک واسمون دردسر میشه
دخترا:اوکی 🙂
جین:خوب کدومو سوار شیمم......
جیمین :به نظر من بریم اون
دستشو سمت سینما 8بُعدیی که اون طرف بود دراز کرد و همه قبول کردن
رفتیم سمتش و بلیت گرفتیم اول نامجون رفت و نشست بعد شوگا بعد جیهوپ بعد جیمین بعد جونگکوک بعد تهیونگ بعد من بعد مینجی بعد جیوو بعدم جین ...
تهیونگ کنار منو جونگ کوک نشسته بود و داشتیم باهم حرف میزدیم جونگ کوک خیلی باحالههه راستش بایسم جونگ کوکه😅 اونم با من خیلی خوب رفتار میکنه و مهربونه ولی احساس میکنم یکم از این که من خواهر تهیونگم حسودیش شده و براش قابل باور نیس ....
بهمون عینک دادن و همه ی برقا خاموش شد و فیلم پخش شده
خیلی ترسناک و هیجان انگیز بوددد من فقط جیغ میکشیدم و دست تهیونگ رو فشار میدادم ....
قسمتایی ک آب توی تصویر بود از بالا آب رومون پاشیده میشد همه جیغ میزدیم
خلاصه ک خیلی خوش گذشتتتت
(چند ساعت بعد)
بچه ها پارت ها طولانیه و مجبورم نصف کنم بزارم براتون ولی سعی میکنم کوتاه بنویسم 😅
۳.۱k
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.