قرارمان باشد برای شب چهارشنبه ی آخر سال

قرارمان باشد برای شب چهارشنبه ی آخر سال
من می ایستم کنار آتش
و تو از دور نگاهم کن
من کنار شعله ها برای تو می میرم
و تو قهر سنگین ت را فراموش کن

قرارمان باشد برای شب چهارشنبه ی آخر سال
من چادر بر سر می کشم
و بر در خانه ات می کوبم
تو خودت را به نشناختن بزن
و کمی نقل در پیاله ام بریز
من فال گوش می ایستم
و تو برای آشتی نیت کن...❤️


#شیما_سبحانی
دیدگاه ها (۳)

شب، شب چارشنبه سوری بوددر هر خانه آتشی روشنشهر کوچه به کوچه ...

دستت را به من بدهنترس !با هم خواهیم پَرید .من از روی رویاهای...

#سرخ میشوی وقتی می شنوی #دوستت_دارم ،#زرد می شوم وقتی می شنو...

آخرین کلمه هایتمرا آتشی کردکه هزاران سال استهیزمِ آخرین چهار...

کف دستم رو نگاه کرد و گفت گمشده داری. این خط که شبیه هشت هست...

چپتر ۴ _ شعله ای در دلروزها برای لیندا مثل قفسی بسته بود.زند...

می دونین اگر این مسئله اصل قرار بگیره از فردا دیگه سنگ رو سن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط