گوجو ؟
# گوجو ؟
× اومه بیا اینجا
# * رفتن و نشستن کنار گوجو روی مبل *
# چیشده ؟
× * بغل کردن اومد ، یعنی در اغوش گرفتن *
# * یکم از این بغل شوکه شدم، ولی خب آدم تو حالت مستی کارای چرت و پرتی میکنه و فکر کنم گوجو وقتی به حالت عادیش برگرده یه ماه تو چشم های من نگاه نمیکنه از خجالت .
منم بغلش کردم ، بعضی اوقات آدم به بغل کردن نیاز داره *
# * خیلی راحت میتونستم صدای تپش قلبش رو بشنوم ، راحت حس میکردم *
× ازت ممنونم که بغل رو قبول کردی
# قابلی نداشت .. * لبخند دلنشین *
+ * در ذهن گوجو :
سال ها پیش هم وقتی سوفیا فوت کرده بود من هر شب مست میکردم و اومه بود که همیشه مراقب من بود ، کاشکی هرگز این اتفاق نمیافتد. کاشکی هنوز هم سوفیا زنده بود
اگه الان زنده بود ، دختر خیلی ناز و خوشگلی میشد ... خیلی دلم براش تنگ شده
اما یک چیزی بود که هرگز داخل قلب من با وجود اینهمه اتفاقات تغییری نکرد ،
من همه چیز رو تونستم سرکوب کنم اما به جز [[ عشق ]]
هرگز نتونستم عشقم رو سرکوب کنم
پایان حرف ذهنی ...
× دوباره بغل کردن اومه و دم در گوشش آروم و ملایم زمزمه کردن :( از کی تا حالا انقدر عاشقت شدم ؟ )
× اومه بیا اینجا
# * رفتن و نشستن کنار گوجو روی مبل *
# چیشده ؟
× * بغل کردن اومد ، یعنی در اغوش گرفتن *
# * یکم از این بغل شوکه شدم، ولی خب آدم تو حالت مستی کارای چرت و پرتی میکنه و فکر کنم گوجو وقتی به حالت عادیش برگرده یه ماه تو چشم های من نگاه نمیکنه از خجالت .
منم بغلش کردم ، بعضی اوقات آدم به بغل کردن نیاز داره *
# * خیلی راحت میتونستم صدای تپش قلبش رو بشنوم ، راحت حس میکردم *
× ازت ممنونم که بغل رو قبول کردی
# قابلی نداشت .. * لبخند دلنشین *
+ * در ذهن گوجو :
سال ها پیش هم وقتی سوفیا فوت کرده بود من هر شب مست میکردم و اومه بود که همیشه مراقب من بود ، کاشکی هرگز این اتفاق نمیافتد. کاشکی هنوز هم سوفیا زنده بود
اگه الان زنده بود ، دختر خیلی ناز و خوشگلی میشد ... خیلی دلم براش تنگ شده
اما یک چیزی بود که هرگز داخل قلب من با وجود اینهمه اتفاقات تغییری نکرد ،
من همه چیز رو تونستم سرکوب کنم اما به جز [[ عشق ]]
هرگز نتونستم عشقم رو سرکوب کنم
پایان حرف ذهنی ...
× دوباره بغل کردن اومه و دم در گوشش آروم و ملایم زمزمه کردن :( از کی تا حالا انقدر عاشقت شدم ؟ )
۴.۲k
۱۳ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.