چند پارتی تهیونگ
چند پارتی تهیونگ
وقتی خونه مامان و باباش زندگی میکنید و یه پسر 4 ساله دارید که خیلی شیطون و کنجکاوه و تو حسابی به تهیونگ نیاز داری که شب همون اتفاق میوفته و پسرتون سر میز صبحونه از صدای دیشبتون میپرسه
پارت۲
ویو ا.ت
.....درگیر افکارم بودم و داشتم با خودم حرف میزدم که با صدای باز شدن درو وارد شدن ته و پدرش با سرعت رفتم سمتشون و روبه پدر ته گفتم
- خسته نباشی پدرجون(لبخند)(علامت پدر ته/)
/ ممنون عروس گلم.....چه بوی خوبی میاد حسابی گشنم شد (لبخند)(رفت)
- ( به محض اینکه رفت ته و بغل کردم وگون/شو بو/سیدم و دم گوشش اروم گفتم) میدونم خسته ای ولی واقعا نی/ازت دارم....ددی!!( اروم)(علامت ته + )
+( بغلش کردم و گرد/نشو بو/سیدم و با صدای بم و خسته ای دم گوشش گفتم) پس خودتو برا ددی حاضر کن بیبی!
- (از بغلش دراومدم که میسونگ با دو از طبقه بالا اومد پایین و...)
+ ( دیدم میسونگ با دو داره میاد سمتم پس منم با کمی سرعت رفتم سمتشو بلندش کردمو تو هوا چرخوندمشو گون/شو پیشون/یشو بو/سیدم و تو بغلم گرفتمش) خوشگله اپا(بابا) حالش چطورههه(لبخند و خنده)
= خوبه خوبه خوبببببب (خوشحال و ذوق و بچه گونه)(محکم اپا رو بغل کردم و گفتم) باید باهام بازی کنی اپا جونم(لبخند و بچگونه)
+ خرس عسلیه اپا ببخشید ولی امروز نمیشه اپا کلی کار داره (لبخند)
=اوم...... بزارم زمین اپا(بچگونه کیوت و ناراحت)
+ هی هی نارحت نشو خرس عسلیم( گذاشتمش رو زمین و از تو جیبم یه ابنبات از توش دراوردم و رو نوک انگشتای پام نشستم و بهش دادمش و گون/شو بو/سیدم و انگشت کوچیک دستمو اوردم جلوشو گفتم) قول انگشتی که اپا فردا هم میبرت شهر بازی هم کلی باهات بازی میکنه خوشگلم ( لبخند)
=( با ذوق از اپا قول انگشتی گرفتم و گون/ه ی اپا رو بو/سیدم ) اپا جونممممم خیلییییی دوست دالممممممم
+ (لبخند و خنده) اپا خیلی بیشتر دوست داره خرس عسلی
=( ابنباتمو باز کردمو گذاشتم دهنم و رفتم تو اشپزخونه پیشه اوما جون(مامان ته))
ویو ا.ت
رفتم طبقه بالا تو اتاقمون و درو بستم و وان حموم و گذاشتم پر بشه و رفتم رو تخ/ت و ل/باسامو دراوردم و بعد نیم ساعت یه ست باز و سک/سی پیدا کردم تو کمدم و پوشیدمش تا بتونم اونم تح/ریک کنم تا اونم ازش لذت ببره و خستگیش در بره..... بعد ۱۰ که رو تخ/ت نشسته بودمو پتو و دور خودم پیچیده بودمو با گوشیم ور میرفتم در باز شد و ته اومد داخل و در پشت سرش قفل کرد....یه راست اومد سمتم و شروع کرد ل/باساشو در اوردن ....پتو رو کنار زدم که چشماش برق زد و گف
+ فا/ک امشب کاری میکنم زی/رم جون بدی سک/سی گرلم(صدای بم و نیشخند)(با بالات/نه لخ/ت روش خی/مه زدم.......
پارت بعد اس/ماته لاوام!
حمایت تا پارت بعد کیوتام : )
وقتی خونه مامان و باباش زندگی میکنید و یه پسر 4 ساله دارید که خیلی شیطون و کنجکاوه و تو حسابی به تهیونگ نیاز داری که شب همون اتفاق میوفته و پسرتون سر میز صبحونه از صدای دیشبتون میپرسه
پارت۲
ویو ا.ت
.....درگیر افکارم بودم و داشتم با خودم حرف میزدم که با صدای باز شدن درو وارد شدن ته و پدرش با سرعت رفتم سمتشون و روبه پدر ته گفتم
- خسته نباشی پدرجون(لبخند)(علامت پدر ته/)
/ ممنون عروس گلم.....چه بوی خوبی میاد حسابی گشنم شد (لبخند)(رفت)
- ( به محض اینکه رفت ته و بغل کردم وگون/شو بو/سیدم و دم گوشش اروم گفتم) میدونم خسته ای ولی واقعا نی/ازت دارم....ددی!!( اروم)(علامت ته + )
+( بغلش کردم و گرد/نشو بو/سیدم و با صدای بم و خسته ای دم گوشش گفتم) پس خودتو برا ددی حاضر کن بیبی!
- (از بغلش دراومدم که میسونگ با دو از طبقه بالا اومد پایین و...)
+ ( دیدم میسونگ با دو داره میاد سمتم پس منم با کمی سرعت رفتم سمتشو بلندش کردمو تو هوا چرخوندمشو گون/شو پیشون/یشو بو/سیدم و تو بغلم گرفتمش) خوشگله اپا(بابا) حالش چطورههه(لبخند و خنده)
= خوبه خوبه خوبببببب (خوشحال و ذوق و بچه گونه)(محکم اپا رو بغل کردم و گفتم) باید باهام بازی کنی اپا جونم(لبخند و بچگونه)
+ خرس عسلیه اپا ببخشید ولی امروز نمیشه اپا کلی کار داره (لبخند)
=اوم...... بزارم زمین اپا(بچگونه کیوت و ناراحت)
+ هی هی نارحت نشو خرس عسلیم( گذاشتمش رو زمین و از تو جیبم یه ابنبات از توش دراوردم و رو نوک انگشتای پام نشستم و بهش دادمش و گون/شو بو/سیدم و انگشت کوچیک دستمو اوردم جلوشو گفتم) قول انگشتی که اپا فردا هم میبرت شهر بازی هم کلی باهات بازی میکنه خوشگلم ( لبخند)
=( با ذوق از اپا قول انگشتی گرفتم و گون/ه ی اپا رو بو/سیدم ) اپا جونممممم خیلییییی دوست دالممممممم
+ (لبخند و خنده) اپا خیلی بیشتر دوست داره خرس عسلی
=( ابنباتمو باز کردمو گذاشتم دهنم و رفتم تو اشپزخونه پیشه اوما جون(مامان ته))
ویو ا.ت
رفتم طبقه بالا تو اتاقمون و درو بستم و وان حموم و گذاشتم پر بشه و رفتم رو تخ/ت و ل/باسامو دراوردم و بعد نیم ساعت یه ست باز و سک/سی پیدا کردم تو کمدم و پوشیدمش تا بتونم اونم تح/ریک کنم تا اونم ازش لذت ببره و خستگیش در بره..... بعد ۱۰ که رو تخ/ت نشسته بودمو پتو و دور خودم پیچیده بودمو با گوشیم ور میرفتم در باز شد و ته اومد داخل و در پشت سرش قفل کرد....یه راست اومد سمتم و شروع کرد ل/باساشو در اوردن ....پتو رو کنار زدم که چشماش برق زد و گف
+ فا/ک امشب کاری میکنم زی/رم جون بدی سک/سی گرلم(صدای بم و نیشخند)(با بالات/نه لخ/ت روش خی/مه زدم.......
پارت بعد اس/ماته لاوام!
حمایت تا پارت بعد کیوتام : )
۸.۶k
۲۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.