پروانه شدم بال زدم سوخت دو بالم

پروانه شدم ، بال زدم ، سوخت دو بالم
دیوانه شدم ، داد زدم ، وای به حالم

بیخود شدم از خویش و از این گردش ایام
نومید و سر افکنده از این طالع و فرجام

مستانه شدم ، باده زدم گاه به گاهی
دل خسته ز می ، باز شدم غرق تباهی

خندیدم و گفتم شود از باده حذر کرد!
از کوچه مستان به چنین حال گذر کرد!

حال این منم و حال من و سوخته بالی
دیوانه و بیخود شده ای ، رو به زوالی

نومیدی و مستی ، به چنین درد دچاری!
دل خسته ای و خنده کنان ، باز خماری!

اینبار بسازم به همین بی پر و بالی
عاشق شوم و عشق رسانم به کمالی...

حضرت عشق مولانا ی جان

از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAADwlabGn5JpFx5ds8A
دیدگاه ها (۸)

من فدای طعم شیرین لب قندت شومعاشق ِچشم ِقشنگ وطرح لبخندت شوم...

هر قلبی جای یک معشوق است,لطفا بعد از عاشق شدنتانروی دلتان تا...

سکوت چه بلایی که بر سر آدم ها نمی آورد..!یک دنیا حرف نگفته ص...

‌ قلمــــت را بردار بنویس از همـــه خوبی ها زندگــــی، عشـــ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط