وقتی فروخته میشی بهش اما......♡
وقتی فروخته میشی بهش اما......♡
𝕊𝔼𝔸𝕊𝕆ℕ 2
𝙿𝙰𝚁𝚃 15
۱۰ سال بعد
ا.ت ویو
بیدار شدم رفتم کارای لازم رو انجام دادم من الان بورام رو دارم که ۱۳ سالشه و ی سو هو هست پسرم ۱۰ سالشه و بله بچه ی سوم هست دختر اسمش جوکیونگ هست ولی فقط ۳ ماهمه بله رفتم بچه ها رو بیدار کردم و غذا خوردن رفتن نشستن سر میز و جیمین بیدار شد امد پایین صبحونه خورد و رفتن بیرون از خونه و منم رفتم شرکت
جیمین ویو
الان ۱۰ ساله با ا.ت ازدواج کردم بورام ۱۳ سالشه و سوهو پسرم ۱۰ سالشه و جوکیونگ هم توی راهه
و بردمشون مدرسه و رفتم شرکت و ا.ت هم بود داشتم کارا رو میکردم دیدم بابام امد
بابای جیمین: سلام پسرم
جیمین: به به چه یادی از من کردی پدر جان بعد ۱ ماه امدی
بابا ی جیمین: هی باید ی کاری کنیم و باید بری از کره بری فرانسه
جیمین: چرا
بابای جیمین: چون دشمنمون از گرگ برفی (اسم بانده مافیا هست و جیمین هنوز بزرگترین مافیا امریکا و... یادم نمیاد هست و هر روز بیشتر قدرتمند میشه)خوب میخواد بیاد کره و پیدات میکنه و تو میری فرانسه چرا چون اکیپ و دوستات اونجان
جیمین: کیا مثلا
بابای جیمین:گروه روباه مشکی (از خودم در اوردم در اصل گروه اگسو و استر کیذر میان )خوب اونجان و قراره ماعمله کنن و تو همیشه اونجایی تا این باند دستت بردار
جیمین: باشه نقشه چیه
بابای جیمین: توی راه ماشین تصادف میکنه و میره دره و میمیری ولی ی نفر دیگه میمیره و تو زنده ای
جیمین: اوکی من برم
۳ ساعت بعد
جیمین: ا.ت میشه ی چیزی بگم
ا.ت: بگو
جیمین: اگه دیگه نباشم چیکار میکنی
ا.ت: خوب عذاب میکشم
جیمین: ولی بدون من همیشه پیشتم
جیمین: راستی عاشقتم
ا.ت: عاشقتم منم
چند ساعت بعد داخل عمارت
ا.ت ویو
جیمین گفت میره بیرون یکم خوراکی بگیره و بیا و بورام هنسویری تو گوشش بود و سرش تو گوشی و سوهو داشت با گوشی بازی میکرد و چیبس میخورد و بورام هم لواشک میخورد و هی چیزای ترش میخورد و سفارش میداد و منم سرم تو گوشی و شبکه رو اخبار بود و یدفعه......
اخبار :
سلام وقت بخیر و عصر تون پر از شادی ولی امروز عصر اقای پارک جیمین بزرگترین سهام دار شرکت و بزرگترین ادم ثروت مند و بزرگ در گذشت او تصادف در جاده کرده است
و ی دفعه بورام هنسویری رو یکیش رو در اورد و اشک ریخیت و سوهو ی دفعه داد زد گفت نههههه نههه منم یدفعه هیچی رو نشنیدم و تو مغزم سوت کشید
و الان ۱۰ سال میگذره از اون قضیه
و پایان ولی این داستان ادامه دارد
خوب یکم هیجانی قراره باشه فصل بعد و اینکه اولش هیچی نیست ولی بعدش جنجالی هست کلی مافیا بزن بزن اینا هست و اینکه قرار جر بخورید از این به بعد چون انقدر هیجانی درست میکنم که ندونید
𝕊𝔼𝔸𝕊𝕆ℕ 2
𝙿𝙰𝚁𝚃 15
۱۰ سال بعد
ا.ت ویو
بیدار شدم رفتم کارای لازم رو انجام دادم من الان بورام رو دارم که ۱۳ سالشه و ی سو هو هست پسرم ۱۰ سالشه و بله بچه ی سوم هست دختر اسمش جوکیونگ هست ولی فقط ۳ ماهمه بله رفتم بچه ها رو بیدار کردم و غذا خوردن رفتن نشستن سر میز و جیمین بیدار شد امد پایین صبحونه خورد و رفتن بیرون از خونه و منم رفتم شرکت
جیمین ویو
الان ۱۰ ساله با ا.ت ازدواج کردم بورام ۱۳ سالشه و سوهو پسرم ۱۰ سالشه و جوکیونگ هم توی راهه
و بردمشون مدرسه و رفتم شرکت و ا.ت هم بود داشتم کارا رو میکردم دیدم بابام امد
بابای جیمین: سلام پسرم
جیمین: به به چه یادی از من کردی پدر جان بعد ۱ ماه امدی
بابا ی جیمین: هی باید ی کاری کنیم و باید بری از کره بری فرانسه
جیمین: چرا
بابای جیمین: چون دشمنمون از گرگ برفی (اسم بانده مافیا هست و جیمین هنوز بزرگترین مافیا امریکا و... یادم نمیاد هست و هر روز بیشتر قدرتمند میشه)خوب میخواد بیاد کره و پیدات میکنه و تو میری فرانسه چرا چون اکیپ و دوستات اونجان
جیمین: کیا مثلا
بابای جیمین:گروه روباه مشکی (از خودم در اوردم در اصل گروه اگسو و استر کیذر میان )خوب اونجان و قراره ماعمله کنن و تو همیشه اونجایی تا این باند دستت بردار
جیمین: باشه نقشه چیه
بابای جیمین: توی راه ماشین تصادف میکنه و میره دره و میمیری ولی ی نفر دیگه میمیره و تو زنده ای
جیمین: اوکی من برم
۳ ساعت بعد
جیمین: ا.ت میشه ی چیزی بگم
ا.ت: بگو
جیمین: اگه دیگه نباشم چیکار میکنی
ا.ت: خوب عذاب میکشم
جیمین: ولی بدون من همیشه پیشتم
جیمین: راستی عاشقتم
ا.ت: عاشقتم منم
چند ساعت بعد داخل عمارت
ا.ت ویو
جیمین گفت میره بیرون یکم خوراکی بگیره و بیا و بورام هنسویری تو گوشش بود و سرش تو گوشی و سوهو داشت با گوشی بازی میکرد و چیبس میخورد و بورام هم لواشک میخورد و هی چیزای ترش میخورد و سفارش میداد و منم سرم تو گوشی و شبکه رو اخبار بود و یدفعه......
اخبار :
سلام وقت بخیر و عصر تون پر از شادی ولی امروز عصر اقای پارک جیمین بزرگترین سهام دار شرکت و بزرگترین ادم ثروت مند و بزرگ در گذشت او تصادف در جاده کرده است
و ی دفعه بورام هنسویری رو یکیش رو در اورد و اشک ریخیت و سوهو ی دفعه داد زد گفت نههههه نههه منم یدفعه هیچی رو نشنیدم و تو مغزم سوت کشید
و الان ۱۰ سال میگذره از اون قضیه
و پایان ولی این داستان ادامه دارد
خوب یکم هیجانی قراره باشه فصل بعد و اینکه اولش هیچی نیست ولی بعدش جنجالی هست کلی مافیا بزن بزن اینا هست و اینکه قرار جر بخورید از این به بعد چون انقدر هیجانی درست میکنم که ندونید
۳.۶k
۲۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.