فیک مافیای خشن من
فیک مافیای خشن من
پارت : ۶
و بعدش بیهوش میشه
یونگی : نه نه نه ا.ت
یونگی ا.ت رو میبره بالا توی اتاقش و میزاره رو تختش و میره طبقه پایین ضدعفونی کننده و چسب زخم و پماد و دستمال و آب گرم و .... میبره بالا پیش ا.ت از اونجایی که مهمونی امشب قرار بوده تا دیر وقت مهمونی بمونن هیچ خدمه و خدمتکاری تو عمارت نبوده و عمارت خالیه خالی بوده و خدمتکار ها قرار بود فردا صبح زود بیان پس شوگا مجبور میشه خودش از ا.ت مراقبت کنه
ویو یونگی :
وسایل ها رو آوردم بالا و لباسش رو دادم بالا که کلی زخم روی بدنش دیدم ... کل بدنش زخمی بود و بعضی قدیمی و بعضی تازه بودن
انگار سالهای سال بی وقفه کتکش زدن یه جای سالم از بدنش پیدا نمیشد اشک توی چشمام جمع شد باورم نمیشه من اینو زدم !
من چطوری تونستم انقدر بزدل باشم ؟
لباس ا.ت رو کامل زدم بالا !
حتی روی س.ینه اش هم کلی زخم و کبودی بود با دقت که نگاه کردم دیدم انگار کسی س.ینه هاش رو با ناخون های بلند و تیز چنگ زده ...چطور تونستن انقدر بی رحم و وحشی باشن !
که ا.ت آروم چشماش رو باز کرد
ا.ت : عاایییی(اروم)
ا.ت آروم به شوگا که بالا سرش بود و دستش رو سينه اش بود نگاه کرد( دست شوگا جان روی سینه ی ا.ت بود )
ا.ت خشکش میزنه و آروم میگه : یو...یونگی
شوگا تمام مدت داشت به لب ا.ت نگاه میکرد و بلاخره بوسیدش ا.ت همکاری نمیکرد چون شوکه شده بود ولی شوگا براش مهم نبود محکم میبوسیدش اونقدری خشن ا.ت رو بوسید که لبش کبود شد !
ا.ت : عااااااییی
شوگا : حالت خوبه بیب؟
ا.ت : درد دارم !
شوگا : اوم ... دارم ماده ضدعفونی میزنم یکمی درد داره ولی خوبش میکنه !
کمی بعد چسب زخم ها رو زد و پماد ها رو هم زد و دستمال رو با آب گرم خیس کرد و روی بعضی از قسمت های بدن ا.ت کشید و ضدعفونی ، چسب زخم و پماد رو تکرار کرد تا اینکه کل بدن ا.ت رو ضدعفونی کرد و...
بعد هم یه قرص آرام بخش و مسکن داد به ا.ت که ا.ت خوابش برد !
شوگا از اتاق خارج شد ولی چهره اش فرق کرده بود عصبی بود ...
رفت سوار ماشینش شد و به سمت محل مهمونی روند !
فلش بک به زمانی که رسید:
کوک : یعنی همین طوری گذاشت رفت؟
جیمین: آره... اینم داد دستم !
شوگا : بچه به کمکتون نیاز دارم
ته : شوگا چته تو؟
شوگا : باید چن نفر رو بکشم ( حالت چهره اش تغییر کرد) خانواده ی ا.ت رو !
اعضا : چی؟😨
مایل به حمایت بیب ¿
پارت : ۶
و بعدش بیهوش میشه
یونگی : نه نه نه ا.ت
یونگی ا.ت رو میبره بالا توی اتاقش و میزاره رو تختش و میره طبقه پایین ضدعفونی کننده و چسب زخم و پماد و دستمال و آب گرم و .... میبره بالا پیش ا.ت از اونجایی که مهمونی امشب قرار بوده تا دیر وقت مهمونی بمونن هیچ خدمه و خدمتکاری تو عمارت نبوده و عمارت خالیه خالی بوده و خدمتکار ها قرار بود فردا صبح زود بیان پس شوگا مجبور میشه خودش از ا.ت مراقبت کنه
ویو یونگی :
وسایل ها رو آوردم بالا و لباسش رو دادم بالا که کلی زخم روی بدنش دیدم ... کل بدنش زخمی بود و بعضی قدیمی و بعضی تازه بودن
انگار سالهای سال بی وقفه کتکش زدن یه جای سالم از بدنش پیدا نمیشد اشک توی چشمام جمع شد باورم نمیشه من اینو زدم !
من چطوری تونستم انقدر بزدل باشم ؟
لباس ا.ت رو کامل زدم بالا !
حتی روی س.ینه اش هم کلی زخم و کبودی بود با دقت که نگاه کردم دیدم انگار کسی س.ینه هاش رو با ناخون های بلند و تیز چنگ زده ...چطور تونستن انقدر بی رحم و وحشی باشن !
که ا.ت آروم چشماش رو باز کرد
ا.ت : عاایییی(اروم)
ا.ت آروم به شوگا که بالا سرش بود و دستش رو سينه اش بود نگاه کرد( دست شوگا جان روی سینه ی ا.ت بود )
ا.ت خشکش میزنه و آروم میگه : یو...یونگی
شوگا تمام مدت داشت به لب ا.ت نگاه میکرد و بلاخره بوسیدش ا.ت همکاری نمیکرد چون شوکه شده بود ولی شوگا براش مهم نبود محکم میبوسیدش اونقدری خشن ا.ت رو بوسید که لبش کبود شد !
ا.ت : عااااااییی
شوگا : حالت خوبه بیب؟
ا.ت : درد دارم !
شوگا : اوم ... دارم ماده ضدعفونی میزنم یکمی درد داره ولی خوبش میکنه !
کمی بعد چسب زخم ها رو زد و پماد ها رو هم زد و دستمال رو با آب گرم خیس کرد و روی بعضی از قسمت های بدن ا.ت کشید و ضدعفونی ، چسب زخم و پماد رو تکرار کرد تا اینکه کل بدن ا.ت رو ضدعفونی کرد و...
بعد هم یه قرص آرام بخش و مسکن داد به ا.ت که ا.ت خوابش برد !
شوگا از اتاق خارج شد ولی چهره اش فرق کرده بود عصبی بود ...
رفت سوار ماشینش شد و به سمت محل مهمونی روند !
فلش بک به زمانی که رسید:
کوک : یعنی همین طوری گذاشت رفت؟
جیمین: آره... اینم داد دستم !
شوگا : بچه به کمکتون نیاز دارم
ته : شوگا چته تو؟
شوگا : باید چن نفر رو بکشم ( حالت چهره اش تغییر کرد) خانواده ی ا.ت رو !
اعضا : چی؟😨
مایل به حمایت بیب ¿
۸.۵k
۰۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.