پارت ۱
پارت ۱
دیانا:تو کافه با بچه های اکیپ نشسته بودیم نشسته بودیم منتظر نیکا بودم که بیاد میخواس ی پسره رو که قرار بود بیاد تو اکیپ و باهامون اشنا کنه تا نیکا بیاد با بچه ها صحبت کردیم
نیم ساعت دیگه نیکا اومد
نیکا:سلام بچه ها خوبید
بچه ها:سلام ممنون
ارسلان نشست رو صندلی بغل دیانا
ارسلان:سلام(با حالت خجالت)
بچه ها:سلام
اسم من ارسلان و ۲۱ سالمه(نمیدونستم چه سنی بزارم😒)
همه پچه ها اسم و سنشون و گفتن
ارسلان:خوشبختم
بچه ها:ما هم همینطور
دیاناخیلی قشنگ بود(منظورش ارسلان بود)
دیانا:تو کافه با بچه های اکیپ نشسته بودیم نشسته بودیم منتظر نیکا بودم که بیاد میخواس ی پسره رو که قرار بود بیاد تو اکیپ و باهامون اشنا کنه تا نیکا بیاد با بچه ها صحبت کردیم
نیم ساعت دیگه نیکا اومد
نیکا:سلام بچه ها خوبید
بچه ها:سلام ممنون
ارسلان نشست رو صندلی بغل دیانا
ارسلان:سلام(با حالت خجالت)
بچه ها:سلام
اسم من ارسلان و ۲۱ سالمه(نمیدونستم چه سنی بزارم😒)
همه پچه ها اسم و سنشون و گفتن
ارسلان:خوشبختم
بچه ها:ما هم همینطور
دیاناخیلی قشنگ بود(منظورش ارسلان بود)
۱۸.۲k
۱۲ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.