قسمت سوم
❤ قسمت سوم❤
.
آتش انتقام
.
.
چند روز پام رو از خونه بیرون نگذاشتم
غرورم به شدت خدشه دار شده بود تا اینکه اون روز مندلی زنگ زد و گفت که به اون پیشنهاد ازدواج داده و در کمال ادب پیشنهادش رد شده
و بهم گفت یه احمقم که چنین پسر با شخصیت و مودبی رو رد کردم و
دیگه خون جلوی چشمم رو گرفته بود می خواستم به بدترین شکل ممکن حالش رو بگیرم
پس به خاطر لباس پوشیدن و رفتارم من رو انتخاب کردی
من اینطوری لباس می پوشیدم چون در شان یک دختر ثروتمند اصیل نیست که مثل بقیه دخترها لباس بپوشه و رفتار کنه
همون طور که توی آینه نگاه می کردم، پوزخندی زدم و رفتم توی اتاق لباس هام
گرون ترین، شیک ترین و زیباترین تاپ و شلوارک مارکدارم رو پوشیدم ، موهام رو مرتب کردم،یکم آرایش کردم و رفتم دانشگاه
از ماشین که پیاده شدم واکنش پسرها دیدنی بود
به خودم می گفتم اونم یه مرده و ته دلم به نقشه ای که براش کشیده بودم می خندیدم.
.
آتش انتقام
.
.
چند روز پام رو از خونه بیرون نگذاشتم
غرورم به شدت خدشه دار شده بود تا اینکه اون روز مندلی زنگ زد و گفت که به اون پیشنهاد ازدواج داده و در کمال ادب پیشنهادش رد شده
و بهم گفت یه احمقم که چنین پسر با شخصیت و مودبی رو رد کردم و
دیگه خون جلوی چشمم رو گرفته بود می خواستم به بدترین شکل ممکن حالش رو بگیرم
پس به خاطر لباس پوشیدن و رفتارم من رو انتخاب کردی
من اینطوری لباس می پوشیدم چون در شان یک دختر ثروتمند اصیل نیست که مثل بقیه دخترها لباس بپوشه و رفتار کنه
همون طور که توی آینه نگاه می کردم، پوزخندی زدم و رفتم توی اتاق لباس هام
گرون ترین، شیک ترین و زیباترین تاپ و شلوارک مارکدارم رو پوشیدم ، موهام رو مرتب کردم،یکم آرایش کردم و رفتم دانشگاه
از ماشین که پیاده شدم واکنش پسرها دیدنی بود
به خودم می گفتم اونم یه مرده و ته دلم به نقشه ای که براش کشیده بودم می خندیدم.
- ۸.۹k
- ۰۵ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط