𝕡𝕒𝕣𝕥²²
𝕡𝕒𝕣𝕥²²
_بشین سر جات(عصبی و با داد)
+هقق.....هانن
_گفتم بشین(باداد)
همه نگاشون به ما بود و دخترای دور وبرمون کلی تعجب کرده بودن!
×مثل اینکه بد حرف گوش کن شدی! چرا به حرفای من گوش نمیدادی؟ چرا به حرفای من گوش نمیدی؟ چرا اینقدر این روت تاثیر داره؟هاااا جواب بده
نمیدونستم چی کار کنم،چی بگم؟ من چیکار کردم؟
_ببند دهنتو(باداد)تو حق نداری ب مامان بچه من زور بگی! این بار میبخشم اما بار بعد قرار نیست ازت بگذرم!
با این حرفش تمام بدنم رگ به رگ شد،
+ته...ته..
×چی؟ ات چی گفت؟ این عوضی چی گفت؟ (باداد)
(فقط اشک میریختم)
+هههه.هقققق..... هان من نفهمیدم...
×نفهمیدی چییی؟..نفهمیدی کی بچشو کاشت؟ هااااا جواب بده(باداد)
_(رفت و چسبوندش به دیوار)
+تهههه
_ببین این نمیشه ک تو خودتو انکار کنی! اون خودش انتخاب کرد ک بابای بچش من باشم! و توهم هیچ کاری نمیتونی بکنی!
×هه....آره مث اینکه تو بدجور دلشو بردی ک اینطوری داره به خاطرت با عشق واقعیش میجنگه!
_خوب حالا ک فهمیدی پس بهتره بری!
و یقشو ول کرد و هان داشت میرفت ک
+هاننن
_هیش(دستشو کشید و بردش!)
دیگه نمیتونستم جلوی خودمو بگیرم هان داست میرفت اون داست ترکم میکرد میخواستم برگردم باهاش حرف بزنم اما دستی ک ته جلوی دهنم گذاشته بود مانع حرف زدنم میشد!
+تهه.....ولم کن
_هیش فقط بامن بیا!
#فیک
#ته
#فلیکس
#هان
#ات
_بشین سر جات(عصبی و با داد)
+هقق.....هانن
_گفتم بشین(باداد)
همه نگاشون به ما بود و دخترای دور وبرمون کلی تعجب کرده بودن!
×مثل اینکه بد حرف گوش کن شدی! چرا به حرفای من گوش نمیدادی؟ چرا به حرفای من گوش نمیدی؟ چرا اینقدر این روت تاثیر داره؟هاااا جواب بده
نمیدونستم چی کار کنم،چی بگم؟ من چیکار کردم؟
_ببند دهنتو(باداد)تو حق نداری ب مامان بچه من زور بگی! این بار میبخشم اما بار بعد قرار نیست ازت بگذرم!
با این حرفش تمام بدنم رگ به رگ شد،
+ته...ته..
×چی؟ ات چی گفت؟ این عوضی چی گفت؟ (باداد)
(فقط اشک میریختم)
+هههه.هقققق..... هان من نفهمیدم...
×نفهمیدی چییی؟..نفهمیدی کی بچشو کاشت؟ هااااا جواب بده(باداد)
_(رفت و چسبوندش به دیوار)
+تهههه
_ببین این نمیشه ک تو خودتو انکار کنی! اون خودش انتخاب کرد ک بابای بچش من باشم! و توهم هیچ کاری نمیتونی بکنی!
×هه....آره مث اینکه تو بدجور دلشو بردی ک اینطوری داره به خاطرت با عشق واقعیش میجنگه!
_خوب حالا ک فهمیدی پس بهتره بری!
و یقشو ول کرد و هان داشت میرفت ک
+هاننن
_هیش(دستشو کشید و بردش!)
دیگه نمیتونستم جلوی خودمو بگیرم هان داست میرفت اون داست ترکم میکرد میخواستم برگردم باهاش حرف بزنم اما دستی ک ته جلوی دهنم گذاشته بود مانع حرف زدنم میشد!
+تهه.....ولم کن
_هیش فقط بامن بیا!
#فیک
#ته
#فلیکس
#هان
#ات
۱۰.۱k
۲۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.