خوب میریم برای ادامه ی فیک امیدوارم خوشتون بیاد لایک فرام
خوب میریم برای ادامه ی فیک امیدوارم خوشتون بیاد لایک فراموش نشه♥
fiction selected love ep4
و گفت:اینجوری دیوانم نکن نمیتونم تحمل کنم
دستمو ول کرد و رفت دوستاش هم خیلی تعجب کرده بودن ولی بعد از چند دقیقه رفتن دنبال چانیول
----------------------------
از دید چانیول....
نمیدونم چرا از اول که دیدمش یه حس خاصی بهش پیدا کردم آههههه گند زدم به همه چیز منی که هیچ نقطه ظعفی نداشتم حالا یه دختر شده نقطه ظعف ام
همین جوری داشتم میرفتم سهون اومد جلو و دستش رو گزاشت روی شونم و منو برگردوند
سهون-معلوم هس چیکار میکنی چان میدونم انتخابش کردی ولی تو مدرسه درست نیس تو پسره رئیس یکی از بهترین شرکت های سئولی میدونی اگه کسی الان عکس گرفته باشه چی میشه؟؟؟
چان-برام مهم نیس
سهون-چی تو چته نمیفهمم....
جونگین-سهون ولش کن حالش خوب نیس
چان-چرا شما ها نمیفهمین اون با همه فرق داره اون... مثل اون هرزه ها نیس
نمیتونستم تحمل کنم سرم درد گرفته بود خیلی شدید رفتم سمت کمدم کیفم و کلید ماشینم رو برداشتم
سهون-هی کجا
جونگین-ولش کن سهون
سهون-ولی کای....آههه باشه
از مدرسه زدم بیرون خودمم نمیدونستم کجا ولی فقط میخواستم فرار کنم از این حس لعنتی
----------------------------
هنوز توی شوک بود و به جای خالیش نگاه میکردم یهو روی زمین افتادم و چشمام رو بستم
مایا ترسید اومد سمتم و گفت:چیشده؟خوبی؟بلند شو بریم
و بغلم رو گرفت و بلندم کرد ....
----------------------------
بلاخره تموم شد بلند شدم و کتابام رو جمع کردم و کیفم رو برداشتم
مایا-میخوای بیام پیشت مطمئنی حالت خوبه
-اره نترس خوبم فردا میبینمت خدافظ
از مایا خدافظی کردم و از مدرسه زدم بیرون سوار ماشین شدم قصد نداشتم برم خونه برای همین نزاشتم مایا باهام بیاد ماشین رو روشن کردم و حرکت کردم توی خیابون ها میچرخیدم خسته بودم ساعت رو نگاه کردم شب شده بود آههه یعنی این همه مدته که دارم بی هدف میگردم درد دلم اذیتم میکرد از صبح تا حالا هیچی نخوردم. یهو چشمم به یه بار افتاد تا به حال پام رو توی بار نزاشته بودم میدونستم با شکم خالی نمیشه مشروب خورد ولی فک کنم برای دردم حداقل یه مسکن کوچیک باشه ماشین رو جلوی در بار پارک کردم رفتم تو.صدای کر کننده ی موزیک اذیتم میکرد ولی یکم بعد عادت کردم یه میز خالی گوشه ی بار گیر اوردم رفتم نشستم گارسون اومد و سفارشم رو گرفت و برام یه لیوان مشروب اورد راستش اولبن بارم بود مشروب میخ
fiction selected love ep4
و گفت:اینجوری دیوانم نکن نمیتونم تحمل کنم
دستمو ول کرد و رفت دوستاش هم خیلی تعجب کرده بودن ولی بعد از چند دقیقه رفتن دنبال چانیول
----------------------------
از دید چانیول....
نمیدونم چرا از اول که دیدمش یه حس خاصی بهش پیدا کردم آههههه گند زدم به همه چیز منی که هیچ نقطه ظعفی نداشتم حالا یه دختر شده نقطه ظعف ام
همین جوری داشتم میرفتم سهون اومد جلو و دستش رو گزاشت روی شونم و منو برگردوند
سهون-معلوم هس چیکار میکنی چان میدونم انتخابش کردی ولی تو مدرسه درست نیس تو پسره رئیس یکی از بهترین شرکت های سئولی میدونی اگه کسی الان عکس گرفته باشه چی میشه؟؟؟
چان-برام مهم نیس
سهون-چی تو چته نمیفهمم....
جونگین-سهون ولش کن حالش خوب نیس
چان-چرا شما ها نمیفهمین اون با همه فرق داره اون... مثل اون هرزه ها نیس
نمیتونستم تحمل کنم سرم درد گرفته بود خیلی شدید رفتم سمت کمدم کیفم و کلید ماشینم رو برداشتم
سهون-هی کجا
جونگین-ولش کن سهون
سهون-ولی کای....آههه باشه
از مدرسه زدم بیرون خودمم نمیدونستم کجا ولی فقط میخواستم فرار کنم از این حس لعنتی
----------------------------
هنوز توی شوک بود و به جای خالیش نگاه میکردم یهو روی زمین افتادم و چشمام رو بستم
مایا ترسید اومد سمتم و گفت:چیشده؟خوبی؟بلند شو بریم
و بغلم رو گرفت و بلندم کرد ....
----------------------------
بلاخره تموم شد بلند شدم و کتابام رو جمع کردم و کیفم رو برداشتم
مایا-میخوای بیام پیشت مطمئنی حالت خوبه
-اره نترس خوبم فردا میبینمت خدافظ
از مایا خدافظی کردم و از مدرسه زدم بیرون سوار ماشین شدم قصد نداشتم برم خونه برای همین نزاشتم مایا باهام بیاد ماشین رو روشن کردم و حرکت کردم توی خیابون ها میچرخیدم خسته بودم ساعت رو نگاه کردم شب شده بود آههه یعنی این همه مدته که دارم بی هدف میگردم درد دلم اذیتم میکرد از صبح تا حالا هیچی نخوردم. یهو چشمم به یه بار افتاد تا به حال پام رو توی بار نزاشته بودم میدونستم با شکم خالی نمیشه مشروب خورد ولی فک کنم برای دردم حداقل یه مسکن کوچیک باشه ماشین رو جلوی در بار پارک کردم رفتم تو.صدای کر کننده ی موزیک اذیتم میکرد ولی یکم بعد عادت کردم یه میز خالی گوشه ی بار گیر اوردم رفتم نشستم گارسون اومد و سفارشم رو گرفت و برام یه لیوان مشروب اورد راستش اولبن بارم بود مشروب میخ
۱۷.۸k
۳۰ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.