این شعر خیلی قشنگه بخونید
این شعر خیلی قشنگه بخونید
دل تنگم دوباره سادگی کرد
بـازم یـاد زمــان بچگــی کرد
همان موقع که دلها شاد بودند
هـمـــه دل زنـــده و آبـــاد بودند
قدیـمــا زندگی رنگـی دگر داشت
زمونه ریتم و آهنگی دگر داشت
قدیما هیچکس #نامردی نمی کرد
کســی ابـراز دلـســردی نمی کرد
چرا بازار نـامـــردی شلوغه!؟
چرا مهر و وفــاداری دروغه!؟
چرا مهـر و محبت کیمیـا شد
همه دنیا پر از رنگ و ریا شد
چرا مردم شدند در #غم گرفتار
دلـم تنگه از این آشفتـه بازار
بگو رحم و مروتها کجا رفت؟
جوانمردی فتوتها کجا رفت؟
#بـرادر بـا بـرادر جنگ داره
پدر از بچه خود ننگ داره
#پـدر سالاری از بن ریشه کن شد
پسـر سالاری و خر در چمن شد
جوان تا ظهر زیر رختخوابه
پدر بیچــاره در رنـج و عذابه
قدیما که همش حرف پسر بود
عـصـــای پیــریِ ،دست پدر بود
کنون برخی پسرها بی بخارند
تعصب مـــردی و غیــرت ندارند
نـهــال آرزوها بی ثمر شد
برادر از برادر بی خبر شد
دگـــر حــرفـی ز عمو و دایـی نیست
چه شد خاله، خبر از زندایی نیست
همــه فــامـیـــل از هـمـدیــگه دورند
چرا اینگونه سرد و سوت و کورند
یکی مـاشیـن میـلیــاردی سـواره
یکی هم یک موتور سیکلت نداره
یکی در پول و ثروت غوطه ور شد
یـکـی هـــم از نـداری در بـه در شد
یکی املاک و صدها خانه داره
یکی مـحتـــاج یک پـول اجــاره
یکی درگیر درد بی علاجه
یکی دنـبــال وام ازدواجــه
یکی مـیــمـیــره از درد خـمـــاری
یکی در پارتی و شب زنده داری
یکی بنز ویـکـی مـایلـــر سواره
یکی بر واتساپ و وایبر سواره
ببخشیدکه این بنده سادگی کرد
دلـــش یـــاد زمــــان بـچـگــی کرد
"شبکه اجتماعی باهم"
دل تنگم دوباره سادگی کرد
بـازم یـاد زمــان بچگــی کرد
همان موقع که دلها شاد بودند
هـمـــه دل زنـــده و آبـــاد بودند
قدیـمــا زندگی رنگـی دگر داشت
زمونه ریتم و آهنگی دگر داشت
قدیما هیچکس #نامردی نمی کرد
کســی ابـراز دلـســردی نمی کرد
چرا بازار نـامـــردی شلوغه!؟
چرا مهر و وفــاداری دروغه!؟
چرا مهـر و محبت کیمیـا شد
همه دنیا پر از رنگ و ریا شد
چرا مردم شدند در #غم گرفتار
دلـم تنگه از این آشفتـه بازار
بگو رحم و مروتها کجا رفت؟
جوانمردی فتوتها کجا رفت؟
#بـرادر بـا بـرادر جنگ داره
پدر از بچه خود ننگ داره
#پـدر سالاری از بن ریشه کن شد
پسـر سالاری و خر در چمن شد
جوان تا ظهر زیر رختخوابه
پدر بیچــاره در رنـج و عذابه
قدیما که همش حرف پسر بود
عـصـــای پیــریِ ،دست پدر بود
کنون برخی پسرها بی بخارند
تعصب مـــردی و غیــرت ندارند
نـهــال آرزوها بی ثمر شد
برادر از برادر بی خبر شد
دگـــر حــرفـی ز عمو و دایـی نیست
چه شد خاله، خبر از زندایی نیست
همــه فــامـیـــل از هـمـدیــگه دورند
چرا اینگونه سرد و سوت و کورند
یکی مـاشیـن میـلیــاردی سـواره
یکی هم یک موتور سیکلت نداره
یکی در پول و ثروت غوطه ور شد
یـکـی هـــم از نـداری در بـه در شد
یکی املاک و صدها خانه داره
یکی مـحتـــاج یک پـول اجــاره
یکی درگیر درد بی علاجه
یکی دنـبــال وام ازدواجــه
یکی مـیــمـیــره از درد خـمـــاری
یکی در پارتی و شب زنده داری
یکی بنز ویـکـی مـایلـــر سواره
یکی بر واتساپ و وایبر سواره
ببخشیدکه این بنده سادگی کرد
دلـــش یـــاد زمــــان بـچـگــی کرد
"شبکه اجتماعی باهم"
۳.۹k
۰۸ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.