مثل من چشم به قلاب جهانت داری

مثل من چشم به قلابِ جهانت داری
ماهیِ کوچکِ گندیده‌ی دریاچه‌ی شور
مثل من منتظر تلخ‌ترین ثانیه‌ای
جغدِ ویرانه‌نشین،بوفِ زمین‌خورده‌ی کور
گرچه دستان تو سیب از وسطِ خاطره چید
گرچه از خونِ خودم خوردی و فتحم کردی
شانه بر شاخ کشیدی و شکستم دادی
هر بلایی که دلت خواست سرم آوردی

گرچه داغم زده‌ای باز زَنیت دارم
پرچم عشق همین گوشه‌ی پیراهن توست
من که آبستن دنیای پُر از تشویشم
خوش به حالِ تو که آسودگی آبستنِ توست...
دیدگاه ها (۱۶)

دنیا به سمت عشق دری وا نمی کند این چرخ گوشت رحم به زن ها نمی...

گر چه بد رفتی و بد کردی و بد خواهم دیدگرچه با خونِ خودم پشت ...

تورا با خیالت به دنیا سپردم خودم را به دست خودم چال کردمپس ا...

از این قصه رفتم که پایت وسط بودنماندم که تو، در میانه بمانی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط