بستم به غزل خنده ی همچون پری ات را

بستم به غزل خنده ی همچون پری ات را

تا رو بکنم لطف غزل پروری ات را

خرداد و شب و کوچه و ایوان و من و تو

ای کاش که طوفان ببرد روسری ات را

هر سکه دو رو دارد و هر شعبده رازی

یک روز عیان میکنم افسونگری ات را

طهران به فدای تو و ان لهجه ی نازت

تغییر نده لحن خوش اذری ات را

دولت قدغن کرده که در شهر بگردی

یا فکر و خیال تو و یاداوری ات را

جرم است جدیدا که جوانها بنویسند

سبک و روش ناز تو و دلبری ات را

تو یاس کبودی همه جا عطر خوشت هست

این شهر نبیند غم خاکستری ات را

دیدم همه جا نام تو اوازه ی شهر است

بستم به غزل خنده ی همچون پری ات را

دیدگاه ها (۴)

بی من آنجا، غافل ازمن، غافل از این انتظاربی تو اینجا, بیقرار...

بیزارم از آن عشق که عادت شده باشدیا آن که گدایی محبت شده با...

ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﺍﺯ ﺭﺥ ﺯﯾﺒﺎ ﮐﻪ ﺭﻭﯾﺖ ﻣﺤﺸﺮ ﺍﺳﺖﺗﺎﺏ ﺯﻟﻒ ﻭ ﭘﯿﭽﺶ ﻫﺮ ﺗﺎﺭ ...

چشم هایت همه چیز را لو می دهد نگو که عاشقم نیستی ...!انگار ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط