بیزارم از آن عشق که عادت شده باشد

بیزارم از آن عشق که عادت شده باشد
یا آن که گدایی محبت شده باشد
دلگیرم از آن دل که در آن حس تملک
تبدیل به غوغای حسادت شده باشد

دل در تب و طوفان تنوع طلبی چیست؟
باغی ست که آلوده به آفت شده باشد

خودبینی و خودخواهی اگر معنی عشق است،
بگذار که آیینه نفرت شده باشد!

از وهن خیانت به امانت چه بگویم
آنجا که خیانت به خیانت شده باشد!
شرمنده عشقیم و دل منجمد ما
جا دارد اگر غرق خجالت شده باشد

مقصود من از عشق نه این حس مجازی ست
ای عشق مبادا که جسارت شده باشد!
دیدگاه ها (۳)

باز هم مجنون شدم، لیلا بیا و ناز کن شیطنت کن، عشوه کن، افسون...

مثل نسیمی لای مو پیچید ، برگشتانگار از عاشق شدن ترسید ، برگش...

بی من آنجا، غافل ازمن، غافل از این انتظاربی تو اینجا, بیقرار...

بستم به غزل خنده ی همچون پری ات راتا رو بکنم لطف غزل پروری ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط