🄿🅃9
ولی این چرا منو دزدیده؟؟؟؟؟
(پرش زمانی🔪🗿)
ا.ت:رفتم سوار ماشین شدم و رفتم خونه ...
رسیدم...
با عجله و استرس از پله ها بالا رفتم و درو باز کردم
مادر:چی شده ا.ت؟؟؟؟؟
هیچ جوابی ندادم و گوشی مامانمو گرفتم و ب اون شماره زنگ زدم...
گوشی زنگ خورد...
جونگ کوک:خب دختر کوچولو ب نظر میاد دوستت بدجور نگرانت شده😌
لیسا:چی از جون من میخوای؟ (با ترس)
+چیز خاصی نمیخوام.. فق بم بگو پدر ا.ت کجاس؟
-من ا کجا بدونم اسکل
+آروم... مراقب حرف زدنت باش(تفنگو گرف تو سرش)
جونگ کوک با خودش:ولی من دلم نمیاد اینو بکشم
برای اولین بارمه ک ی دختر رو اینقد دوس داشتم
-ولم کننن(با داد)
+هییس.. آروم دختر کوچولو ب وقتش ولت میکنم
ا.ت:گوشیو جواب نمیده.. گوشیو جواب نمیدهههههه (با فریاد)
مادر:ا.ت چی شده؟؟؟؟؟؟
ا.ت:مادر فق بم بگو پدر کجاس؟
مادر:نمیدونم ا.ت خلی وقته ازش خبری نیس
ا.ت:اصن چرا اینجا وایستادم؟؟؟؟
ا.ت با داد:هیییوونجییییین!!!!
~چیههعع
×پدر کجاس؟؟؟؟؟
~من چ بدونمممم
×آآآآآآااااااااااااا(یجورایی اعصابش خورد شده بود)
رفتم لباسامو عوض کردم(عکس لباسارو گذاشتم)
×هیونجین کار واجب بات دارم
~چیشده؟!
×لیسارو دزدیدن باید پیداش کنیم
~ب من چ خودت برو پیداش کن
×میگم بلند شو احتمالش زیاده ک جونگ کوک دزدیده باشدش
~جونگ کوک؟ (با تعجب) ا کجا میدونی اون اصلا لیسارو نمیشناسه
×صب ب گوشی مادر زنگ زده بود شک نکن کار اونه
~ولی اون مث ی گرگ میمونه نمیتونیم اونو پیدا کنیم
×ببینیم چیکار میتونیم بکنیم(با ترس)
هیونجین:رفتم لباسامو عوض کردم(عکس لباسارو گذاشتم)
یجوریایی ترسیده بودم ..
جونگ کوک ا دس لیسا چی میخواد؟؟؟؟
........ . . .... .....
ایدامه دالد؛)
(پرش زمانی🔪🗿)
ا.ت:رفتم سوار ماشین شدم و رفتم خونه ...
رسیدم...
با عجله و استرس از پله ها بالا رفتم و درو باز کردم
مادر:چی شده ا.ت؟؟؟؟؟
هیچ جوابی ندادم و گوشی مامانمو گرفتم و ب اون شماره زنگ زدم...
گوشی زنگ خورد...
جونگ کوک:خب دختر کوچولو ب نظر میاد دوستت بدجور نگرانت شده😌
لیسا:چی از جون من میخوای؟ (با ترس)
+چیز خاصی نمیخوام.. فق بم بگو پدر ا.ت کجاس؟
-من ا کجا بدونم اسکل
+آروم... مراقب حرف زدنت باش(تفنگو گرف تو سرش)
جونگ کوک با خودش:ولی من دلم نمیاد اینو بکشم
برای اولین بارمه ک ی دختر رو اینقد دوس داشتم
-ولم کننن(با داد)
+هییس.. آروم دختر کوچولو ب وقتش ولت میکنم
ا.ت:گوشیو جواب نمیده.. گوشیو جواب نمیدهههههه (با فریاد)
مادر:ا.ت چی شده؟؟؟؟؟؟
ا.ت:مادر فق بم بگو پدر کجاس؟
مادر:نمیدونم ا.ت خلی وقته ازش خبری نیس
ا.ت:اصن چرا اینجا وایستادم؟؟؟؟
ا.ت با داد:هیییوونجییییین!!!!
~چیههعع
×پدر کجاس؟؟؟؟؟
~من چ بدونمممم
×آآآآآآااااااااااااا(یجورایی اعصابش خورد شده بود)
رفتم لباسامو عوض کردم(عکس لباسارو گذاشتم)
×هیونجین کار واجب بات دارم
~چیشده؟!
×لیسارو دزدیدن باید پیداش کنیم
~ب من چ خودت برو پیداش کن
×میگم بلند شو احتمالش زیاده ک جونگ کوک دزدیده باشدش
~جونگ کوک؟ (با تعجب) ا کجا میدونی اون اصلا لیسارو نمیشناسه
×صب ب گوشی مادر زنگ زده بود شک نکن کار اونه
~ولی اون مث ی گرگ میمونه نمیتونیم اونو پیدا کنیم
×ببینیم چیکار میتونیم بکنیم(با ترس)
هیونجین:رفتم لباسامو عوض کردم(عکس لباسارو گذاشتم)
یجوریایی ترسیده بودم ..
جونگ کوک ا دس لیسا چی میخواد؟؟؟؟
........ . . .... .....
ایدامه دالد؛)
- ۳.۵k
- ۰۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط