من خاطرات مارکز رو که میخوندم مارکز رفته بود کوبا

... من خاطرات مارکز رو که می‌خوندم، مارکز رفته بود کوبا، از اون سوال می‌کنند که تو چکاره‌ای، می‌گه من نویسنده‌ام. ازش می‌پرسند که چه کتابی منتشر کردی؟ میگه «صد سال تنهایی» همه می‌گن: "ماکوندو، ماکوندو"!!! یا همین معدنچی‌های شیلیایی. خانم ایزابل آلنده رفت با اون‌ها صحبت کرد، هر کدوم حداقل یک جلد از کتاب‌های ایزابل آلنده رو خونده بودند. حالا ما بهترین نویسنده‌ی معاصرمون که در قید حیاته، محمود‌ دولت‌آبادیه. حالا فکر کنید که بره پیش کارگرهای لاستیک‌سازی البرز که هر روز دارن اعتراض می‌کنند. آیا مثلاً ممکنه یکیشون بگه کتاب «جای خالی سلوچ» رو من خوندم؟ خوب این فرق ماست با کشور های دیگه...


امروز ده مرداد
زاد روز محمود دولت ابادیست
دیدگاه ها (۳)

بیاموز بدون اینکه کاری را انجام دهیدر سکوت بنشینی، در خودت ر...

به خیال مردها ، عشق برای همسرشان ، قصه ی کوتاهی بوده است ، ی...

پیری به نظرم چیزی نیست جز بی آیندگی و اگر انسان دچار پیری زو...

هیچ نداشتن از کم داشتن بهتر است. وقتی کسی چیزی ندارد، آن را ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط