سلام قسمت شیش

سلام قسمت شیش
چاقوی مرگ🔪 قسمت ششم
امروز که از مدرسه اومدم میا همکلاسیم که قرار بود دیروز بیاد تولدم خبر دادن که کشتنش و دیگه نمیدونم باید چی بگم خیلی داره عجیب میشه و جالبیش اینه که حتی پلیسم نمیدونه کار کیه البته به زودی یه کی میفهمه که اسمشم هست لونا اسلیر آره خودم میدونم غیر قابل باوره ولی خب اتفاقا دو نفر دیگه هم قراره همراهیم کنن به اسم دیانا مورگان و الکساندر فاستر درسته فکر میکنین سنم کمه اما عقلم از همه ی اون پلیسا خیلی بیشتره اتفاقا دونفرم انتخاب کردم که مثل خودمن راستی الکساندر قبل از دیانا اون هی می‌خواست با من دوست بشه اما من نمیخواستم ولی شناختمش و فهمیدم اونم چون منو شناخته میخواسته باهام دوست بشه و من بهش میگم الکس چند روز دیگه هم با دیانا و الکساندر میخوایم بریم بیرون تا درمورد این قتلا بیشتر حرف بزنیم🖤☕️