بسم رب الشهداء...
بسم رب الشهداء...
چکیده زندگی نامه شهید علی یزدانی:::
دوران دانشگاه با تمام فراز و نشیبها یش در سال 81 به پایان رسید شهید علی بعد از 4 سال دوباره راهی تهران شد تا بتواند با آموخته های خود به اهداف مقدسش نزدیک تر شود . بعد از دانشگاه ادامه خدمت خود را به پایان رساند و در سال 83 با جذب در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و حضور داوطلبانه در نیروی قدس سپاه که یکی از پر مخاطره ترین رده هاست عمق اعتقاد و ارادت خود رابه آرمانهای انقلاب نشان داد ودریکی ازتخصصی ترین و موثرترین فعالیتها اشتغال داشت...
شهیدعلی طی ده سالی که در این نیرو مشغول خدمت به اسلام و انقلاب بود هر چه در توان داشت درطبق اخلاص می گذاشت تا بتواند فرد مفیدی برای نظام اسلامی باشد.در این دوران شهید علی نه تنها از آموخته های دانشگاهی خود استفاده میکرد بلکه در هر زمینه ای که فکر میکرد برای ادامه وتحقق اهداف خود نیاز است وارد میشدو علم آن را می آموخت .آنچه ازاو وخدماتش در این نیرو درذهن همکارانش باقیمانده روی باز،شوخ طبعی،سختکوشی و پرکاری ایشان است...
شهید علی در سال 85 بایکی ازسادات ذریه حضرت زهرا(س)عقد کرده ودر سال 87 زندگی مشترک خود را آغازنمود. علاقه شهید به ائمه اطهار مخصوصاً مادر سادات حضرت زهرا (س)بقدری زیاد بود که شاید به جرات بگوییم یکی از دلایل اصلی ازدواجش نزدیک تر شدن به حضرت زهرا(س)بود. خودش میگفت روزولادت حضرت زهرا (س)در کربلا از امام حسین (ع)خواستم که داماد حضرت زهرا(س) شوم تا اینگونه با جرات تمام بگویم مادرم زهراست.بعد از همان زیارت کربلا چند ماه بعد به خواستگاری آمد و شد داماد حضرت زهرا(س)...
بعد از ازدواج فعالیتهای شهید چه درزمینه کاری و چه در زمینه بسیج وکانون نه تنهاکمتر نشد بلکه با همراهی همسرش بیشتر از قبل شد.کانون همت بعد از مدتی علاوه برجنبه علمی به جنبه فرهنگی نیز پرداخت .بنابر خواسته شهید علی و موافقت دوستان ،دیگر وقت آن بود که این نوجوانان وجوانان علاوه بر تحصیل علم به تحصیل معرفت نیزبپردازند و کانون همت تبدیل شد به هیئت مکتب الشهدا .هیئتی که هر هفته چهارشنبه ها برگزار میشد وهمچنان هم با یاد شهید و حضورشهید هرهفته برگزار میشود . از این زندگی مشترک دودختر به یادگار مانده دختری که نام مادر سادات را بر او نهاد و دختری که هم نام عمه سادات شد : زهرا و زینب.سال 89 فرزند اول و سال 92 فرزند دوم...
اواخر سال 91 بود که در سوریه جنگ شروع شد و زمزمه های رفتن آغاز شد. خرداد 92 بود که به سوریه رفت وبا آنکه فرزند دوم در راه بود ولی این مسئله مانع از رفتنش نشد.این اولین ماموریت برون مرزی شهیدعلی بود. اول قرار بود به یک ماموریت 15روزه برود ولی وقتی رفت و شرایط آنجا را دید نتوانست خودش را راضی کند که برگردد و 49 روز در منطقه ماند.وقتی برگشت و فهمید فرزندش دختر است خنده ای بر لبانش جاری شد و گفت نام فرزندم زینب است .بیمه حضرت زینب(س).من برای خانم حضرت زینب (س)خدمت میکنم و او هم ان شاالله مراقب فرزندم است...
بعد از تولد زینب محل ماموریتهایش به عراق تغییر یافت.دفاع از حریم آل الله در عراق .بله شاید همه با خودشان بگویند مگر عراق هم شهیدمدافع دارد .زمانی بود که حرمین عسگریین از سوی مزدوران داعش بشدت تهدید میشد و دوستان اهلبیت برای دفاع از حریم مقدس ایشان راهی عراق شدند تا در مقابل حضرت مهدی(عج)شرمنده نباشند.بعد از تولد زینب شهید علی احساس کرد برای خدمت بیشتربه اسلام باید به عراق برود.سال 93 سه بار به عراق رفت برای دفاع از حرمین عسگریین...
شهید علی قول داده بود فروردین ماه نزد خانواده برگردد و به قولش وفا کرد .امابا بازگشت قطعه هایی اندک از پیکرمطهرش در روزی که باید خودباز می گشت داغی عظیم بر دل خانواده و دوستدارانش نهاد. شب شهادت حضرت زهرا (س) اخرین روز ماموریت شهید علی بود. بعد از انفجار بزرگی که در پادگان محل اماده سازی تسلیحات برای نبرد عقب راندن تکفیریها ی داعش از حریم سامرا رخ دادپیکر مطهرش قطعه قطعه شدوهر چه از پیکرش در تاریخ پنجم فروردین ماه به تهران بازگشت مورد شناسایی و ازمایشات DNA قرار گرفت...
روز هشتم فروردین ماه سال 94 روز بسیار سختی برای خانواده شهید علی بود. روز وداع با باقیمانده های پیکر شهید عزیزشان در معراج الشهدای تهران...
روز تشییع پیکر مطهر شهید علی نهم فروردین ماه بود.همه امده بودند از بستگان و دوستان شهید علی از گرگان و اردبیل , زاهدان و کازرون و. . . . بار دیگر دارالشهدای منطقه 17 تهران شاهد تشییع باشکوهی از یکی ازفرزندان روح الله بود...
جمعیت زیادی از بستگان دوستان و علاقه مندان شهید علی او را تا گلزار شهدای یافت اباد بدرقه کردند و در کنار شهدای دیگر به خاک سپردند و در اخر پرچمی که شهید علی برای دخترش زهرا در اخرین دیدار
چکیده زندگی نامه شهید علی یزدانی:::
دوران دانشگاه با تمام فراز و نشیبها یش در سال 81 به پایان رسید شهید علی بعد از 4 سال دوباره راهی تهران شد تا بتواند با آموخته های خود به اهداف مقدسش نزدیک تر شود . بعد از دانشگاه ادامه خدمت خود را به پایان رساند و در سال 83 با جذب در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و حضور داوطلبانه در نیروی قدس سپاه که یکی از پر مخاطره ترین رده هاست عمق اعتقاد و ارادت خود رابه آرمانهای انقلاب نشان داد ودریکی ازتخصصی ترین و موثرترین فعالیتها اشتغال داشت...
شهیدعلی طی ده سالی که در این نیرو مشغول خدمت به اسلام و انقلاب بود هر چه در توان داشت درطبق اخلاص می گذاشت تا بتواند فرد مفیدی برای نظام اسلامی باشد.در این دوران شهید علی نه تنها از آموخته های دانشگاهی خود استفاده میکرد بلکه در هر زمینه ای که فکر میکرد برای ادامه وتحقق اهداف خود نیاز است وارد میشدو علم آن را می آموخت .آنچه ازاو وخدماتش در این نیرو درذهن همکارانش باقیمانده روی باز،شوخ طبعی،سختکوشی و پرکاری ایشان است...
شهید علی در سال 85 بایکی ازسادات ذریه حضرت زهرا(س)عقد کرده ودر سال 87 زندگی مشترک خود را آغازنمود. علاقه شهید به ائمه اطهار مخصوصاً مادر سادات حضرت زهرا (س)بقدری زیاد بود که شاید به جرات بگوییم یکی از دلایل اصلی ازدواجش نزدیک تر شدن به حضرت زهرا(س)بود. خودش میگفت روزولادت حضرت زهرا (س)در کربلا از امام حسین (ع)خواستم که داماد حضرت زهرا(س) شوم تا اینگونه با جرات تمام بگویم مادرم زهراست.بعد از همان زیارت کربلا چند ماه بعد به خواستگاری آمد و شد داماد حضرت زهرا(س)...
بعد از ازدواج فعالیتهای شهید چه درزمینه کاری و چه در زمینه بسیج وکانون نه تنهاکمتر نشد بلکه با همراهی همسرش بیشتر از قبل شد.کانون همت بعد از مدتی علاوه برجنبه علمی به جنبه فرهنگی نیز پرداخت .بنابر خواسته شهید علی و موافقت دوستان ،دیگر وقت آن بود که این نوجوانان وجوانان علاوه بر تحصیل علم به تحصیل معرفت نیزبپردازند و کانون همت تبدیل شد به هیئت مکتب الشهدا .هیئتی که هر هفته چهارشنبه ها برگزار میشد وهمچنان هم با یاد شهید و حضورشهید هرهفته برگزار میشود . از این زندگی مشترک دودختر به یادگار مانده دختری که نام مادر سادات را بر او نهاد و دختری که هم نام عمه سادات شد : زهرا و زینب.سال 89 فرزند اول و سال 92 فرزند دوم...
اواخر سال 91 بود که در سوریه جنگ شروع شد و زمزمه های رفتن آغاز شد. خرداد 92 بود که به سوریه رفت وبا آنکه فرزند دوم در راه بود ولی این مسئله مانع از رفتنش نشد.این اولین ماموریت برون مرزی شهیدعلی بود. اول قرار بود به یک ماموریت 15روزه برود ولی وقتی رفت و شرایط آنجا را دید نتوانست خودش را راضی کند که برگردد و 49 روز در منطقه ماند.وقتی برگشت و فهمید فرزندش دختر است خنده ای بر لبانش جاری شد و گفت نام فرزندم زینب است .بیمه حضرت زینب(س).من برای خانم حضرت زینب (س)خدمت میکنم و او هم ان شاالله مراقب فرزندم است...
بعد از تولد زینب محل ماموریتهایش به عراق تغییر یافت.دفاع از حریم آل الله در عراق .بله شاید همه با خودشان بگویند مگر عراق هم شهیدمدافع دارد .زمانی بود که حرمین عسگریین از سوی مزدوران داعش بشدت تهدید میشد و دوستان اهلبیت برای دفاع از حریم مقدس ایشان راهی عراق شدند تا در مقابل حضرت مهدی(عج)شرمنده نباشند.بعد از تولد زینب شهید علی احساس کرد برای خدمت بیشتربه اسلام باید به عراق برود.سال 93 سه بار به عراق رفت برای دفاع از حرمین عسگریین...
شهید علی قول داده بود فروردین ماه نزد خانواده برگردد و به قولش وفا کرد .امابا بازگشت قطعه هایی اندک از پیکرمطهرش در روزی که باید خودباز می گشت داغی عظیم بر دل خانواده و دوستدارانش نهاد. شب شهادت حضرت زهرا (س) اخرین روز ماموریت شهید علی بود. بعد از انفجار بزرگی که در پادگان محل اماده سازی تسلیحات برای نبرد عقب راندن تکفیریها ی داعش از حریم سامرا رخ دادپیکر مطهرش قطعه قطعه شدوهر چه از پیکرش در تاریخ پنجم فروردین ماه به تهران بازگشت مورد شناسایی و ازمایشات DNA قرار گرفت...
روز هشتم فروردین ماه سال 94 روز بسیار سختی برای خانواده شهید علی بود. روز وداع با باقیمانده های پیکر شهید عزیزشان در معراج الشهدای تهران...
روز تشییع پیکر مطهر شهید علی نهم فروردین ماه بود.همه امده بودند از بستگان و دوستان شهید علی از گرگان و اردبیل , زاهدان و کازرون و. . . . بار دیگر دارالشهدای منطقه 17 تهران شاهد تشییع باشکوهی از یکی ازفرزندان روح الله بود...
جمعیت زیادی از بستگان دوستان و علاقه مندان شهید علی او را تا گلزار شهدای یافت اباد بدرقه کردند و در کنار شهدای دیگر به خاک سپردند و در اخر پرچمی که شهید علی برای دخترش زهرا در اخرین دیدار
۸.۱k
۱۹ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.