چمدان های بسیاری دیده ام

چمدان های بسیاری دیده ام
بسته
دنباله ی بی پایان هر چه سفر
و دست ها دیده ام خالی
جلودار بی پایان هر چه امید

شاید به همین دلیل ساده است
که اصلا خوابم نمی گیرد از هجوم گریه ها

#سید_علی_صالحی
دیدگاه ها (۵)

خدایا!دیوار خانه‌ی مرا در بهشتکاهگلی بسازمی‌خواهم هر روز عصر...

مرا دوباره به آن روزهای خوب ببرسپس رها کن و برگرد ،من نمی آی...

.قناری گفت : کُره‌ی ماکُره‌ی قفس‌ها با میله‌های زرین و چینه‌...

چار درخت اناردر باغ تو می‌روید(تازه‌ترین را بر گیرمحض دل من)...

شاید بهت نگفته باشم ولی زندگیم با توعه که رنگ خوشبختی به خود...

-صدای گریه ی کودکی می آمد... دختر جوانی آمد کودک را در آغوش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط