در اعماق وجودم p2

p2
به آرایش ملایمش رضایت داد و از جلوی میز آرایشش کنار رفت . خیلی خوابش میامد. تصمیم گرفت قبل از خواب پیام هایش را چک کند . تا اینترنتش را روشن کرد متوجه ی پیام های دوستانش در گروه دخترانه ی خودشان شد.
-وای دخترا من رو به مقاومت دعوت کردن
+ اوه منم همین طور‌.
= چه خوب ، همه هستیم
وقتی پیام های دوستانش را خواند خیلی خوشحال شد. با خودش گفت : عالیه ، امی و بلیز و جول هم هستن. منم بد نیست یه اعلام حضور کنم
*جیگرا از این خبر خیلی خوشحال شدم.
+حالا اینا به کنار ، با مصاحبه چیکار کنیم؟
-من که میترسم سوتی بدم
*آه دخترا من برم بخوابم بعداً توی بحثتون شرکت میکنم
-مادمازل خانوم خیر سرت ظهره
*عزیزم خفاش ها روزا می‌خوابن
+آخه مگه تو میری شکار که شبا بیدار باشی؟
-از کجا معلوم؟ شاید میره😈
*نه خیرم
= اگه شبا نری جاسوسی ناکلز ، مث جغد نمیشی
-بدبخت به ناکلز بیچاره
* اولا خیلی هم خوشبخته که من زاغ سیاشو چوب میزنم ، در ضمن لازم بود ، الان که مطمئن ام به خودم قول دادم دیگه نرم
= تو گفتی و ما هم باور کردیم. حالا میبینیم
چشمام رو مالیدم ، به شدت خوابم میومد . سریع خداحافظی کردم و گوشی رو کنار گذاشتم . تا دراز کشیدم نفهمیدم کی خوابم برد
💙--------------🖤
یعنی من واقعا لیاقتش رو دارم؟ پیام آقای استارلاین را میخواند و با خودش حرف میزد . تازه از باشگاه برگشته بود. ساک ورزشی اش را کنار تختش گذاشت و خواست لباس هایش را عوض کند که گوشی اش زنگ خورد
+سلام رعد
- سلام شید «shade» خوبی؟
+ممنون
- چیه انگار ناراحتی؟
+توی مقاومت دعوت شدم ، ولی انگار تنهام .
-خب بزار از ناراحتی درت بیارم ، تو اونجا تنها نیستی
+اممم. ممنون
- شوخی نکردم . منم دعوت کردن
+ چییییی؟؟؟؟ واقعااااا؟؟؟
- آره
سریع خودش را جمع و جور کرد .او بیش از حد ذوق زده شده بود. از رعد خداحافظی کرد ولی هنوز هم از ته دلش خوشحال بود. زیاد اجتمایی نبود و با غریبه ها راحت نبود. چشمش به آیینه خورد. چشم های یاقوتی ، مژه های بلند ، تیغ/مو های مشکی ساده که تا روی گردنش می آمدند. آری ، او شید بود ، همان پروژه ی شکست خورده. با خودش گفت (امیدوارم بلایی سر پروژه ی جایگزینم نیاورده باشن ، هر چند که مطمئنم G.U.N ازش سواستفاده میکنه. نه شید ، اون خیلی قوی تر از توعه . همون طور که فرم نهایی حیات هم هست.) صدا هایی در گوشش اکو میشد که نشان از مرور خاطرات میداد...
دیدگاه ها (۴)

در اعماق وجودم p3

در اعماق وجودم p4

گوگلم

در اعماق وجودم p1

عشق غیر منتظره پارت8

بیب من برمیگردمپارت: 53از هواپیما اومدم بیرون با ماشین اومدن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط