مغرور پارت دوازده
#رزی
_خب ببین
_رزی
_ای باباااااا
پسره اومد سمتم
_من یا جیمین ؟
_جیمین
جیمین لبخند زده بود
_خب الان هردو با هم بگید
هردو با هم گفتن
_ما...... عاشقتیم
چشمام گرد شد
امکان نداره
_خودت کدوم رو قبول میکنی
از خوشحالی اشک تو چشام جمع شده بود
_اسم تو چیه؟
_جیم
_من خودم ...........
جیمین رو انتخاب میکنم
_خب دلیل بیار
_فضولی؟
_راست میگه بگو
_چون خودم ۵ روزه عاشقش شدم
جیمین با تعجب بهم زل زده بود
جیم دستمو کشید و برد کنار دیوار
_ولی بدون من خیلی خیلی دوست دارم
جیمین رنگ خون قرمز شده بود
وقتی از پیش جیم رفتم کنار جیمین بهش لبخندی زدم
_داری راست میگی؟
_اره و اون روزم از دست پاچگی گوشیم افتاد
_واقعا؟
_نه الکی
_ااا
_خنگول
_پرو نشو ها
_خب بابا
لپ جیمین و بوسیدم دیدم جین خیلی اعصبانی شد
یه دختره اومد و نشست رو صندلی
یه پسره هم اومد
دختره اومد سمت جیمین
وای نه اون اون
شما بگید دختره کی بود...
_خب ببین
_رزی
_ای باباااااا
پسره اومد سمتم
_من یا جیمین ؟
_جیمین
جیمین لبخند زده بود
_خب الان هردو با هم بگید
هردو با هم گفتن
_ما...... عاشقتیم
چشمام گرد شد
امکان نداره
_خودت کدوم رو قبول میکنی
از خوشحالی اشک تو چشام جمع شده بود
_اسم تو چیه؟
_جیم
_من خودم ...........
جیمین رو انتخاب میکنم
_خب دلیل بیار
_فضولی؟
_راست میگه بگو
_چون خودم ۵ روزه عاشقش شدم
جیمین با تعجب بهم زل زده بود
جیم دستمو کشید و برد کنار دیوار
_ولی بدون من خیلی خیلی دوست دارم
جیمین رنگ خون قرمز شده بود
وقتی از پیش جیم رفتم کنار جیمین بهش لبخندی زدم
_داری راست میگی؟
_اره و اون روزم از دست پاچگی گوشیم افتاد
_واقعا؟
_نه الکی
_ااا
_خنگول
_پرو نشو ها
_خب بابا
لپ جیمین و بوسیدم دیدم جین خیلی اعصبانی شد
یه دختره اومد و نشست رو صندلی
یه پسره هم اومد
دختره اومد سمت جیمین
وای نه اون اون
شما بگید دختره کی بود...
۳۲.۰k
۲۶ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.