عشق.رویایی.من
#عشق.رویایی.من
#پارت.چهل.و.نهم
#راوی
یکماهبعد..
دخترا به کره برگشته بودن و بعد از اتفاقی که برای سیلدا افتاد دیگه نمیتونستن مثل قبل شاد باشن درست یکماه میگذشت که سیلدا نبود
توی این یکماه حوری بالاخره فهمید که یه بازیچس و ارزشی برای کریس نداشت و شکست
چندین بار تصمیم به خدکشی گرفت..
رویا عشقبازی و کریس و لوهان با چشم خودش دید باورش نمیشد..
اونها به سرنوشت بدی دچار بودن
امروز ۲۷ مارچ بود و یک هوای خنک و معتدل
اما کی میدید که توی این هوای خوب..
دوتا پسر درحال نقشه کشیدن برای به اتیش کشیدن خونهی رویا هستن تا اون رو نابود کنن
و تا چنددقیقه دیگه رویا میمرد..
و حالا اتیشی که زبانه گرفت و بود کل ساختمان و توی خودش کشیده بود
مردم جیغ میکشیدند و رویا اونتو یه گوشه گیر کرده بود
انبولانس و اتشنشان با تاخیر اومدن و این باعث شد دیر رویارو نجات بدن
کقتی خبر به حوری و مبینا رسید هردو با ماشینهاشون مثل دیوونهها سمت بیمارستان میرفتن
دیگه طاقت نداشتن...
طاقت از دست دادن یه دوست دیگرو...
#پارت.چهل.و.نهم
#راوی
یکماهبعد..
دخترا به کره برگشته بودن و بعد از اتفاقی که برای سیلدا افتاد دیگه نمیتونستن مثل قبل شاد باشن درست یکماه میگذشت که سیلدا نبود
توی این یکماه حوری بالاخره فهمید که یه بازیچس و ارزشی برای کریس نداشت و شکست
چندین بار تصمیم به خدکشی گرفت..
رویا عشقبازی و کریس و لوهان با چشم خودش دید باورش نمیشد..
اونها به سرنوشت بدی دچار بودن
امروز ۲۷ مارچ بود و یک هوای خنک و معتدل
اما کی میدید که توی این هوای خوب..
دوتا پسر درحال نقشه کشیدن برای به اتیش کشیدن خونهی رویا هستن تا اون رو نابود کنن
و تا چنددقیقه دیگه رویا میمرد..
و حالا اتیشی که زبانه گرفت و بود کل ساختمان و توی خودش کشیده بود
مردم جیغ میکشیدند و رویا اونتو یه گوشه گیر کرده بود
انبولانس و اتشنشان با تاخیر اومدن و این باعث شد دیر رویارو نجات بدن
کقتی خبر به حوری و مبینا رسید هردو با ماشینهاشون مثل دیوونهها سمت بیمارستان میرفتن
دیگه طاقت نداشتن...
طاقت از دست دادن یه دوست دیگرو...
۶.۰k
۲۳ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.