گ
گ
*دردسرعشق🍷*
پارت ۱۴
همه گارد گرفتن که یهو یه شلاق محکم و دراز به سمتشون اومد
نزدیک بود بخوره به جین که ا/ت جین رو حل داد و خورد به صورت ا/ت
گونه ی ا/ت یکم بریده شد و خون اومد (ساف بریده شد نه اینکه گونش جدا بشه مثل یه خط بریده شد
چه خوب توضیح میدم🤦♀️😂)
یه دختر با مو های سفید اومد و چند متری ا/ت اینا وایستاد یه پسر هم پشت سرش وایستاد( عکس میفرستم🙂)
نامجون دستش رو به سمت جین برد و جین دست نامجون رو گرفت و بلند شد
نامجون: اون کیه؟
ا/ت: دختر ماه
تهیونگ: چه خوشگله
ا/ت: واقعا؟
تهیونگ: آره..چیه حسودیت شد؟
ا/ت: نه چون من بهتر از اونم😏
تهیونگ: به همین خیال باش
دختر ماه: پچ پچ بسه بگین کی هستین؟...چرا اومدین اینجا؟..هر کی هستین نمیتونین زنده برین
ا/ت: من ا/ت ام..شناختی؟
دختر ماه: ت..تو واقعا ا/ت ای؟
ا/ت: اره
دختر ماه: آخرین بار که دیدمت خیلی کوچیک بودی..چقد بزرگ شدی
ا/ت: تو هم خیلی پیر شدی
دختر ماه: هنوز خیلیا دنبالمن
ا/ت نگاهی به تهیونگ کرد گفت: شاید
دختر ماه: اومدی مال من بشی؟😏
ا/ت: نه..سنگ هام پیش توعه..اومدم بگیرمشون
دختر ماه: باشه بهت میدم فقط باید تا آخر عمرت مال من باشی( منحرف های اعظم منظورش اون نیست منظورش اینه که برا دختر ماه کار کنه🤦♀️😂)
ا/ت: اشتب زدی تو باید مال من بشی😏
دختر ماه: سنگ هات پیش منه یادت که نرفته ها؟
ا/ت: نه..اون سنگ ها فقط جزئی از قدرت من بود
دختر ماه: میبینیم* پوزخند
ا/ت:* پوزخند
و جفتشون جلو رفتن و پسرا و اون پسر رفتن عقب تا اونا مبارزه کنن
ا/ت: خیلی دوس دارم تا اولین نفری که بعد از آزادی میکشم تو باشی
دختر: منم میخام تورو مال خودم کنم اون وقت دیگه هیچکس نمیتونه شکستم بده*و با شلاق به ا/ت حمله کرد ا/ت جا خالی داد و شمشیرشو برد جلو و کمی از مو های دختر ماه رو برید
موهای بریده شده روی زمین افتاد( کم بریده شدا دختر ماه کچل نشد)
ا/ت:* پوزخند
دختر ماه: تو..تو چکار کردی احمق* با داد
و دوباره به ا/ت حلمه کرد و با شلاق میخاست ا/ت رو برنه( شلاقش جادویی بید🙃 و اگر به کسی میخورد خیلی درد داشت و اگه سر شلاق به کسی میخورد تبدیل به مجسمه میشد)( خب چیه مگه؟ فیلم تخیلی زیاد دیدم اثراتش رو مشاهده میفرمایید😂😂)
ا/ت همچنان جا خالی میداد
ولی دیگه حوصله ش سر رفت و حمله کرد همین طور میجنگیدن
آخر ا/ت با شمشیر زد و شلاق از دست دختر افتاد و دختر هم رو زمین افتاد
ا/ت شمشیرش رو گذاشت زیر گردن دختر و گفت: سنگ ها کجان؟
ا/ت حواسش نبود که یهو...
*دردسرعشق🍷*
پارت ۱۴
همه گارد گرفتن که یهو یه شلاق محکم و دراز به سمتشون اومد
نزدیک بود بخوره به جین که ا/ت جین رو حل داد و خورد به صورت ا/ت
گونه ی ا/ت یکم بریده شد و خون اومد (ساف بریده شد نه اینکه گونش جدا بشه مثل یه خط بریده شد
چه خوب توضیح میدم🤦♀️😂)
یه دختر با مو های سفید اومد و چند متری ا/ت اینا وایستاد یه پسر هم پشت سرش وایستاد( عکس میفرستم🙂)
نامجون دستش رو به سمت جین برد و جین دست نامجون رو گرفت و بلند شد
نامجون: اون کیه؟
ا/ت: دختر ماه
تهیونگ: چه خوشگله
ا/ت: واقعا؟
تهیونگ: آره..چیه حسودیت شد؟
ا/ت: نه چون من بهتر از اونم😏
تهیونگ: به همین خیال باش
دختر ماه: پچ پچ بسه بگین کی هستین؟...چرا اومدین اینجا؟..هر کی هستین نمیتونین زنده برین
ا/ت: من ا/ت ام..شناختی؟
دختر ماه: ت..تو واقعا ا/ت ای؟
ا/ت: اره
دختر ماه: آخرین بار که دیدمت خیلی کوچیک بودی..چقد بزرگ شدی
ا/ت: تو هم خیلی پیر شدی
دختر ماه: هنوز خیلیا دنبالمن
ا/ت نگاهی به تهیونگ کرد گفت: شاید
دختر ماه: اومدی مال من بشی؟😏
ا/ت: نه..سنگ هام پیش توعه..اومدم بگیرمشون
دختر ماه: باشه بهت میدم فقط باید تا آخر عمرت مال من باشی( منحرف های اعظم منظورش اون نیست منظورش اینه که برا دختر ماه کار کنه🤦♀️😂)
ا/ت: اشتب زدی تو باید مال من بشی😏
دختر ماه: سنگ هات پیش منه یادت که نرفته ها؟
ا/ت: نه..اون سنگ ها فقط جزئی از قدرت من بود
دختر ماه: میبینیم* پوزخند
ا/ت:* پوزخند
و جفتشون جلو رفتن و پسرا و اون پسر رفتن عقب تا اونا مبارزه کنن
ا/ت: خیلی دوس دارم تا اولین نفری که بعد از آزادی میکشم تو باشی
دختر: منم میخام تورو مال خودم کنم اون وقت دیگه هیچکس نمیتونه شکستم بده*و با شلاق به ا/ت حمله کرد ا/ت جا خالی داد و شمشیرشو برد جلو و کمی از مو های دختر ماه رو برید
موهای بریده شده روی زمین افتاد( کم بریده شدا دختر ماه کچل نشد)
ا/ت:* پوزخند
دختر ماه: تو..تو چکار کردی احمق* با داد
و دوباره به ا/ت حلمه کرد و با شلاق میخاست ا/ت رو برنه( شلاقش جادویی بید🙃 و اگر به کسی میخورد خیلی درد داشت و اگه سر شلاق به کسی میخورد تبدیل به مجسمه میشد)( خب چیه مگه؟ فیلم تخیلی زیاد دیدم اثراتش رو مشاهده میفرمایید😂😂)
ا/ت همچنان جا خالی میداد
ولی دیگه حوصله ش سر رفت و حمله کرد همین طور میجنگیدن
آخر ا/ت با شمشیر زد و شلاق از دست دختر افتاد و دختر هم رو زمین افتاد
ا/ت شمشیرش رو گذاشت زیر گردن دختر و گفت: سنگ ها کجان؟
ا/ت حواسش نبود که یهو...
۱۰.۴k
۰۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.