چهارشنبه سوری

«چهارشنبه سوری»


از روی این آتش که بپرم
ده سال می گذرد
از نبودن تو!

ده سال که در آتش گذشت
تمام روزهایش
و من
با دست های پوشیده از تاول و
مو و ابروی سوخته
-ناشیانه- سعی می کردم
خاموش کنم آتشی را
که از زندگی ام زبانه می کشید.

چه کردی با کودک عاشقی
که گل های سرخ تمام گل فروشی های جهان را
سند زده بود به نامت؟

از روی این آتش که بپرم
درست مقابل خانه ی شما فرود می آیم
-حتا اگر آپارتمانی
جایش قد کشیده باشد-
و تو
پشت پنجره ی آشپزخانه ظاهر می شوی،
با موهای جمع کرده و لبخندی
که طعم پالوده و پولکی می دهد.
پس با جیبی پر از
هفت ترقه های نم کشیده ی ده سال پیش
برایت دست تکان می دهم
دزدانه
و لبخندت مرهم می شود
بر تاول تن این سیاوشِ سوخته
که هم چنان
از حریق غیبتِ تو می گذرد.


#یغما_گلرویی

از مجموعه شعر «باران برای تو می بارد» / نگاه ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۱)

برایت آرزوهای ساده می کنمآرزو می کنم شب ها خواب های خوب ببین...

گنجشک کوچک من باشتا در بهار تو من درختی پر شکوفه شوم ...احمد...

به تو فکر کردن خود آسمونه ...*

گفتم:مادربزرگ نمی‌خواهی بروی دکترچین و چروک دور لب‌هایت را ب...

تفاوت اساسی و بنیادین میان مقاومت و جنگ در همینجاست. جنگ برا...

تفاوت اساسی و بنیادین میان مقاومت و جنگ در همینجاست. جنگ برا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط