مادرم دیروز میگفت دختر

مادرم دیروز میگفت: دختر!
دارد سنت بالا میرود باید ازدواج کنی
میگفت پسر عباس آقا خیلی پسر خوش برو روییست، دماغش را عمل نکرده و خیلی نجیب است.
فوق لیسانسش را تازه گرفته وکلی مرد زندگیست و اصلا هم فکر نمیکند از دماغ فیل افتاده، پدرش در مغازه فرش فروش ها دو دهنه مغازه دارد و کلی برای خودش اصل و نصب دارد.
میگفت از خداشه که جواب بله بدهی...
این ها را میگویم که اگر پس فردا شنیدی شده ام عروس عباس آقا بهت برنخورد.
اگر با پسر عباس آقا عروسی کنم زندگی آرامی خواهم داشت، صبح ها برایش صبحانه درست میکنم و راهییش میکنم و غروب ها در حالی که با دستان پر به خانه می آید و با باسن در را باز میکند..
باور کن این ها را نمیگویم که برگردی، این ها را میگویم تو ناراحت می شوی من عروس عباس آقا بشوم دلت تنگ میشود که از تجریش تا ونک را پیاده روی کنیم و با هم مسابقه بدهیم که به تمام عابرا سلام کنیم و از تعجب آدم ها از خنده ریسه برویم و دلتنگ میشویم گیم آف ترونز ببینیم و با هم خاطرات را مرور کنیم و با هم سلینجر بخوانیم.
من مطمینم پسر عباس آقا طاقت نمیاورد سه روز کنارم بنشیند گیم آف ترونز ببیند وبعدش بگوید فصل ششم را چرا نگرفتی؟
و من هم بگویم هنوز نساختنش، و او مطمینن هیچوقت مثل تو نمیگوید خاک بر سرشان با این فیلم ساختنشان.
اگر من عروس عباس آقا بشوم همه چیز خوب پیش میرود، فقط موهایم چند سالی زودتر سفید میشود، دلم بیشتر میگیرد و زودتر پیر میشوم... باور کن این ها را نمیگویم که تو برگردی، برگشتن تو اصلا چه دخلی به من دارد؟
فوقش این است چند سال زودتر دق میکنم و کمتر عروس عباس آقا میمانم..
دیدگاه ها (۴۰)

دلم برای دخترانه های وجودم تنگ شدهبرای شیطنت های بی وقفه،بیخ...

قـــــ

"تو نباشی"شعر: علیرضا آذرتو نباشی من از آینده ی خود پیرترمدس...

فردا به همه ی روزنامه ها سر می زنم.یکی باید پیدا شود،آگهی مر...

𝔻𝕣𝕖𝕒𝕞 𝕨𝕚𝕥𝕙 𝕞𝕖⁹

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط