یک غزل مهمان من باش و پس از آن شب بخیر

یک غزل مهمان من باش و پس از آن شب بخیر

نرم نرمک دستی افشان پای کوبان شب بخیر

وسعت غمهای ما را نیست مرزی آشکار

زین سبب لختی قلم بر ما بگریان شب بخیر

از نگاهت شور و مستی می تراود چون شراب

شور و مستی را از این مستان تو مستان شب بخیر

لحظه ای دیگر بمان ای بانوی شعر و غزل

میزبان اکنون تویی ما نیز مهمان شب بخیر
دیدگاه ها (۶)

i Mess You My Love⇦❤ :-(

چنـــــتا ؟ ;-)خخخخخخ

نه! نگفتم دوستت دارم ولی جانم توییخالق هر لحظه از این عشق پن...

..

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط