رسیدن فعل تلخی ست

رسیدن، فعلِ تلخی ست...
اما آمدن شیرین است...
رسیدن را اغلب با آمدن اشتباه می گیرند.
آمدن خوب است...
مثل میهمانی که سال ها منتظرش بودی...
مثل مادرت...
وقتی در یک دستش نانِ گرم و آتشی گرفته
و با دستِ دیگرش ...
به سختی کلید را می چرخانَد ...
و به خانه می آید...
یا مثلِ بهار...
تابستان...
پاییز ...
و زمستان که همگی می‌آیند...
از همه اینها بگذریم...
اصلا باران، مهم‌ترین دلیل است ...
که با آمدنش...
فعلِ آمدن را شیرین کرده، یا برف.
اما رسیدن اینگونه نیست....
یعنی بگیر-نگیر دارد...
بعضی وقتها خوب است...
بعضی وقتها هم نه...
یکی به محبوبش می رسد ...
و یکی نه...
یکی به قطار می رسد و یکی نه؛
یکی به خوشبختی...
یکی به آرزوهایش...
یکی سرِ بِزَنگاه...
یکی زود...
یکی هم که شبیهِ من...
نمی رسد که نمی رسد که نمی رسد...
دیدگاه ها (۱)

مردها همیشه هم ...موجودات قدرت مندی نیستند...آنها موجودات مت...

دیده ای وقتی فلفلِ شیرین می خوری... درست زمانی که خیالت ...ا...

لذت مرگ نگاهی ست به پایین کردنبین روح و بدن ات فاصله تعیین ک...

گاه سفر باید به درون گل سرخ و نگریست از آن دنیا راگاه باید ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط