دوست دارم سر صبح خروس خوان وقتی که تو همچنان خودت را با

دوست دارم سر صبح خروس خوان ، وقتی که تو همچنان خودت را با پتو کادو پیچ کرده ای و سهم من از پتو فقط یک بیستم آن است آرام از تخت پایین بیایم ، دستگیره ی اتاق را بکشم سمت پایین و بعد در را آرام ببندم که مبادا صدای در بتواند بیدارت کند ، شال و کلاه کنم ، بروم سنگک تازه بگیرم ، با قیچی تکه تکه اش کنم ، برایت از آن نیمرو هایی درست کنم که زرده اش از جایش جمب نخورده است ، از همان هایی که میگفتی شبیه پرچم ژاپن است ، برایت یک سینی خوش رنگ و خوشمزه درست کنم و بعد با همان خنده ای که همیشه میگفتی وقتی روی صورتت مینشیند مدهوش کننده است با نهایت سر و صدا وارد اتاق شوم و بهترین صبحانه ی دنیا را روی تخت برایت سرو کنم و بعد خودم برم آنطرف تخت چهار زانو بنشینم و دستم را بزنم زیر چانه ام و صبحانه خوردنت را توأم با مالیدن چشم های پف کرده ات را تماشا کنم و در دلم بگویم کاش میشد زندگی را در همین سکانس ، در همین نقطه ، در همین صبحانه Puase میکردم و تا جایی که عمر داشتیم همین لحظه را زندگی میکردیم .
دوست دارم حالا که بساط عکاسی مهیاست و سلفی روز به روز بیشتر دارد مُد میشود ، ما از قافله عقب نمانیم و هر جای خوش آب و هوا ، هر جای رنگاوارنگی که گیر آوردیم ، هر رستورانی که رفتیم و غذای خوشمزه خوردیم ، هر جایی که دیدیم دارد خیلی بهمان خوش میگذرد تا جایی که زمان و تعجب مردم دوروبرمان مجال میدهد عکس بگیریم ،
داخل یکی از پیاده روهای خلوت شهر حوالی ساعت دو یا سه بعدازظهر زمانی که از ناهار دونفرمان داریم بر میگردیم به سمت خانه که قسمت شیرین تر زندگی مان را شروع کنیم دستانم را تا میتوانم محکم گره بزنم در دستانت و راه به راه عکس بگیرم از خودمان ، مثلا بخواهیم عکس بگیریم و دوربین روی فیلمبرداری تنظیم شده باشد ، تو نمیدانی این فیلم های ناخواسته و اتفاقی سال هایِ سال بعد چه لذتی دارد نگاه کردنشان . طوری که انگار در ماشین زمان سفر کرده ای و دوباره به همان روز برگشته ای و داری زندگی اش میکنی ..
دوست دارم با تو بنشینم و یک بار دیگر هر ده فصل فرندز را ببینم ، ببینم و بخندم ، ببینم و ببوسمت ، ببینم و موهای لعنتی ات را نوازش کنم ، سرت را شیره بمالم و همچنان که تو غرق در اپیزود دلخواهت در فصل هشتم هستی من تلویزیون و فرندز را رها کنم و غرق شوم در قیافه ی احمقانه ی دوست داشتنی تو ، و فقط من میدانم چه لذتی دارد تورا دید زدن زمانی که حواست جای دیگری ست...
دیدگاه ها (۱۰)

ﮔـﻴـﺮﻡ ﺩﻭﺳـﺖ ﺩﺍﺷـﺘـﻦ ﺑـﺪﻭﻥ ﺳـﻨـﺪ ﺣـﺮﺍﻡ ﺑـﺎﺷـﺪ !!!ﻋـﺠـﻴـﺐ ﺑـﺎ...

جایــــــــــــــــــــــت خالیست;همیشه نیــــــــــامده اے....

ﺍﻣﻨﯿﺖ ﯾﻌﻨﯽﻣﺤﮑﻢ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻦﺑﺎ ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ ﻫﺎﯾﺶ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥﺍﺣﺴﺎﺱِ...

از لـــــجِ تــــو امشــــب بــــا چنــــد نفـــــر بــــــو...

سلام عزیزای دل لطفا لایک کامنت بازنشر فراموش نشه با تشکر ✈️❀...

(A girl from tomorrow(part 3

فیک(خواهر ناتنی من) پارت ۵

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط