عادت داشتیم مرگ بیاد محلهمون

عادت داشتیم مرگ بیاد محله‌مون،
یه خونه رو انتخاب کنه،
در بزنه، دم در یه چای بخوره بره

حالا اومده محله‌مون، نمیره
یه مدته داره پرسه میزنه
دستشو کرده تو جیبش،
قدم میزنه و زیرلب آواز مرا ببوس میخونه
مرگ داره زنگ تک‌تک خونه‌ها رو میزنه
منتظریم حوصله‌ش سر بره،
منتظریم راهشو بگیره برگرده

بالاخره میره
بالاخره حوصله‌ش سر میره
مهم اینه ما حوصله‌مون سر نره
مهم اینه که ما پرحوصله‌تر از مرگ باشیم
مهم اینه که درو روش باز نکنیم.

مهم اینه که خونه بمونیم ...
دیدگاه ها (۱۱)

‌‌‌‌‌‌‌معنی سکوتم بخشیدن تو نیست ...حرفهاے سردت چنان پشت دست...

آه گویی از پس پنجره‌هابانگ آهسته‌ی پا می‌آیدای خُدا اوست که ...

«ما با هم دو استکان چای نوشیدیم»و این جمله شعر نیست.استکان د...

معرفی:موژان= آلفا. رایحه:ویسکی...۱۸ سالشه هنرستان میره تو رش...

همیشگی من

دوست پسر مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط