^do you remember me?^

بعد از اتمام اجرا،به سمت خونه راه افتادیم. هوا خنک و دلچسب بود، و هر سه‌تای ما هی درباره اون صحنه حرف می‌زدیم. هیجان از صورتمون می‌بارید.

کارن (با خنده):
«راستی، کوک به هه‌سو دست داد!»

لیا (با ذوق):
«وای راست می‌گه! کدوم دستت بود؟»

هه‌سو:
«دست راستم...»

لیا (با خنده شیطنت‌آمیز):
«دیگه نشوریاااااا!»

هممون زدیم زیر خنده. اون‌قدر که اشک از چشم‌مون دراومد.

دل‌مون برای فردا پر از شوق بود. فن‌ساین... دیدار دوباره...

وقتی به خونه‌ای که با هم خریده بودیم رسیدیم، دیگه از خستگی روی مبل ولو شدیم و همون‌جا خواب‌مون برد.

فردا صبح – ساعت ۸

ویو: هه‌سو

با صدای آلارم گوشی، به سختی از جام بلند شدم. چشمام هنوز گرم خواب بودن، ولی برخلاف همیشه... یه حس خوب داشتم. سبک، پرانرژی، با یه لبخند کوچیک روی لبم.

رفتم دست و صورتمو شستم. نگاهی به اتاق انداختم. دخترا هنوز خواب بودن.

یه لبخند شیطنت‌آمیز زدم... بعدش با سر و صدا خودمو انداختم روشون.

هه‌سو (بلند):
«هیییی! بلند شید خواب‌آلوها! صبح شدههه! اگه دیر بجنبیم فن‌ساین رو از دست می‌دیم!»

لیا (با صدای خواب‌آلود، در حالی که چشم‌هاشو می‌مالید):
«فن‌ساین... چی؟»

کارن (از توی پتو):
«فن‌ساین BTS دیگه، بیدار شو!»

هه‌سو (محکم‌تر):
«پاشید دیگههه!»

لیا مثل فنر از جا بلند شد، ولی کارن هنوز همون‌طور لم داده بود و پتو رو تا دم گوشش بالا کشیده بود.

هه‌سو:
«بلند شو کارنننن!»

کارن (با صدای گرفته):
«پنج دقیقه دیگه... فقط سر و صدا نکنین.»

هه‌سو (با تهدید نرم):
«اگه بلند نشی چی؟»

#kim_namjon #kimseokjin #min_yoongi #jung_hoseok #parkjimin #kimtaehyung #jeon_jungkook #Bts #Army
#kpop #kpoper
دیدگاه ها (۰)

^do you remember me?^

^do you remember me?^

do you remember me?

^ do you remember me? ^

من عاشق شدمپارت (19)☆☆☆☆☆☆☆☆☆هه سو:باشه فقط دیگه تکرار نشهته...

part:2. mirror of moira

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط